امروزه بیشتر افرادی که در حوزه مدیریت و رقابت در بازار فعالیت دارند و در فکر پیشرفت و توسعه خود و کسب و کارشان هستند، نام کتاب فوق العاده هنر جنگ را شنیده اند. این کتاب 2500 سال پیش توسط یک فرمانده جنگی باتجربه در مورد استراتژی های جنگ نوشته شده است. از آنجایی که مغزمتفکر به شدت به دوراندیشی و تفکر استراتژیک اهمیت می دهد برای این کتاب جایگاه ویژه ای قائل هستیم.
نکته بسیار مهم، رقابت در بازارهای فعلی، برای پیروزی و برتری در جنگ فروش و برندسازی است. بله رقابت در کسب و کارها بسیار بسیار شبیه به جنگ است و استراتژیهای جنگی با کمک استراتژی آنالوژی می تواند به استراتژی های برتری در بازار کسب و کار تبدیل شود. این جنگ در زندگی شخصیمان برای رسیدن به موفقیت هم در جریان است. پس یک طرح تعیین استراتژی خوب ما را در زندگی شخصیمان هم یاری می کند.
هنر جنگ – مقدمه
من در این کتاب از لفظ مدیر و فرمانده (بازار و کسب و کار) استفاده می کنم اما این بدان معنا نیست که محتوای آن صرفا مربوط به مدیران ارشد شرکت هاست. هر فردی قبل از هر شخص دیگری، مدیر زندگی خودش است. اگر برای یک سازمان، شرکت، خانواده و یا حتی فقط خودتان تصمیم گیری می کنید باز هم شما یک مدیر هستید و فقط گستره مدیرتتان متفاوت است. می توانید با رفتار مناسب و برنامه ریزی درست این گستره را افزایش دهید. پس مخاطب این کتاب تمام افرادی هستند که به دنبال رشد در شخصیت، روابط و کسب و کارشانند.
تفاوت استراتژی و تاکتیک
ما برای رسیدن به اهدافمان برنامه هایی تعیین می کنیم. برنامه ما دو قسمت عمده دارد. اول قسمت برنامه های بلند مدت هستند که هدف کلی و جهت حرکت را به ما نشان می دهند. حال برای دستیابی به آن هدف، نیاز به اقدام های کوچک و شکستن آن هدف به اهداف کوچکتر داریم. اگر بخواهم مفهوم استراتژی و تاکتیک را برای شما توضیح دهم، می توانم بگویم که استراتژی همان برنامه بلند مدتی است که هدف نهایی و جهت حرکت را به ما نشان می دهد. تاکتیک برنامه های کوچکتر برای پیشرفت به سمت هدف در بستر استراتژی است. استراتژی متشکل از مجموعه ای از تاکتیک هاست.
فصل اول – تدابیر و طرح ها
دانستن هنر جنگ در بازار کسب و کار یک مسئله حیاتی است. موضوع پیشرفت و برندسازی یا ورشکستگی است. جاده ای که انتهای آن پیروزی یا شکست کامل است. بنابراین کوچکترین نکته ای نباید مورد غفلت واقع شود.
5 اصل در هنر جنگ
در هنر جنگ بایستی به 5 عامل مهم توجه کنید:
- قوانین و اصول اخلاقی
- شرایط اقتصادی و قوانین دولتی (آسمان)
- شرایط بازار (زمین)
- مدیر عامل و مدیران ارشد (فرمانده)
- روش ها و انضباط فردی و سازمانی
اصول اخلاقی سبب می شوند که مخاطبان به شما اعتماد داشته باشند و به برندتان وفادار بمانند. شرایط اقتصادی به معنای قوانین یاری رسان یا بازدارنده دولت است (حتی دولت های دیگر با تحریم می توانند در آن اثر گذار باشند.) . شرایط بازار به معنای رکود و رونق است. مدیران باید مدبر ، باتجربه، شجاع و خیراندیش باشند. نظم و انضباط سازمانی و پایبندی به اصول شرکت از مهمترین عواملی هستند که تمام مدیران و افرادی که به نحوی درگیر پیشرفت سازمان هستند باید از آنها باخبر باشند و تبعیت کنند.
کسی که این 5 عامل را بداند و بکار ببندد پیروز خواهد شد و در غیر این صورت تنها شکست در انتظارش خواهد بود. پس زمانی که در حال تجزیه و تحلیل شرایط جنگی هستید و استراتژی های خود را برای برتری بر رقبا تعیین می کنید اجازه دهید این عوامل، تاثیرگذاران اصلی بر ذهن شما باشند.
7 سوال در مورد مدیران از دیدگاه سان تزو
باید به پاسخ 7 سوال در مورد مدیران رقبا برسید.
- چه کسی بیشتر به مسائل اخلاقی پایبند است؟
- کدام مدیر توانایی های بیشتری دارد؟
- کدام یک از امتیازات بهتری برخوردار هستند؟ حمایت دولت ، برند برتر یا… ؟
- کدام یک از رقبا از نظم و انضباط بیشتری برخوردار است؟
- کدام یک محصولات و خدمات بهتری ارائه می دهند؟
- مدیران ارشد و کارمندان کدام شرکت آموزش دیده تر و باتجربه تر هستند؟
- کدامیک از مدیران تشویق ها و تنبیه های بهتری برای کارمندان خود در نظر دارند؟
با پاسخ به این 7 سوال می توان گفت کدام یک از شرکت های فعال در بازار، پیروز این رقابت خواهد بود و کدام شکست خواهد خورد. مدیری که به پاسخ درست به این موارد پایبند است، پیروز خواهد بود و کسی که از آنها تخطی کند شکست سختی خواهد خورد. اجرای این موارد شما را به نتیجه خواهد ساند. پس در زمان تعیین استراتژی و برنامه های خود، به این موارد بسیار توجه کنید.
یادت باشد مطالعه و دانستن این اصول به تنهایی برای شما کاری از پیش نخواهد برد. سان تزو مرد عمل است و حرف زدن را دوست ندارد. او توجه دارد که اصولی غیر عملی را به دیگران تحمیل نکند. تاکتیک ها باید بر اساس عملیات و نقشه های رقبا شکل بگیرد. درست مانند بازی شطرنج.
تاکتیک های اولیه
رقابت به فریب و نیرنگ بستگی دارد. اگر بودجه کافی برای به راه اندازی کمپین های تبلیغاتی را دارید ، اگر کاملا آماده ارائه خدمات و محصولات بهتر به بازار هستید یا اگر فروش بسیار خوبی دارید باید عکس آن را نشان دهید. در شرایط معکوس اگر در وضعیت خوبی به سر نمی برید رقبای شما نباید از این موضوع آگاه شوند. به این ترتیب از اقدام آنها برای مقابله با برنامه های خود جلوگیری می کنید.
جنگ روانی قسمتی از معادلات این بازی است. اگر قدرتمند هستید باید خود را ضعیف نشان دهید تا رقیبانتان احساس غرور کنند و از شرایط واقعی غافل شوند تا در زمان مناسب به هدفتان برسید. اگر ضعیف هستید باید خود را تا حد امکان و بدون ضرر رساندن به خود با هزینه های اضافی، قدرتمند نشان دهید تا رقبا در فکر حذف شما نباشند. رقابت را از جایی ادامه دهید که رقیبانتان انتظارش را ندارند!!!
مدیری جنگ را می برد که تمام جوانب آن را از قبل در نظر گرفته باشد و ژنرالی بازنده است که پیشبینی های لازم را نکرده باشد. بنابراین همه جانبه نگری به پیروزی و غیر از آن به شکست می انجامد. میزان دقت و بررسی جوانب کار، تعیین گر پیروزی یا شکست خواهد بود.
فصل دوم – هزینه های جنگ
خرید محصولات و پر نگه داشتن انبار، حقوق کارمندان، اجاره های دفتر و کارگاه، سود وام های بانکی، هزینه انرژی (برق، گاز و آب) و این لیست می تواند همینطور ادامه پیدا کند. بله حضور در رقابت هزینه زیادی در بردارد. اگر زمان رسیدن به سود و دسترسی به موقعیتی که مد نظر دارید، طولانی شود، سرمایه های شما ازبین می روند و کارمندان رفته رفته انرژی و انگیزه خود را از دست می دهند. فقر مالی سبب می شود حقوق نیروها به تاخیر بیفتد و این خود باعث ضعف است.
اگرچه بارها درمورد احمقانه بودن شتاب در جنگ شنیده ایم، اما هیچ وقت درایت و تیز فهمی با یک تاخیر طولانی در تصمیم گیری و اقدام همخوانی ندارد. زمانی که رقابت شروع می شود، یک فرمانده مدبر بدون اتلاف وقت و بلافاصله پس از در نظر گرفتن کلیه جوانب کار، مبادرت به اقدام می کند. ممکن است این یک نصیحت گستاخانه باشد اما تمام استراتژیست های بزرگ از ژولیوس سزار گرفته تا هیتلر به این نتیجه رسیده بودند که زمان ارزش حیاتی دارد.
زندگی کردن به خرج رقبا
سان تزو معتقد است با تصرف تجهیزات دشمن مانند ارابه های پر از آذوقه آنها می توانیم به خرج دشمنانمان زندگی کنیم. تفسیر این حرف در دنیای کسب و کار جذب مشتریان رقیب به سمت خود و از میدان به در کردن آنهاست. فراموش نکنید دیدگاه مغزمتفکر در رقابت حذف رقبا نیست! ما تلاش می کنیم که با ایجاد تمایز از رقبا پیشی بگیریم. اما به هر حال یک مخاطب نمی تواند همزمان مشتری دو شرکت باشد که خدمات نسبتا مشابهی ارائه می کنند. بنابراین به ناچار شرکت ضعیفتر حذف می شود. امیدوارم شما آن شرکت(یا انسان) ضعیف تر نباشید.
موضوع این است که هرقدر این رقابت طولانی تر باشد هزینه های تحمیل شده به شما افزایش می یابد. مثلا رقبای شما قیمتشان را کاهش می دهند و شما هم گاهی مجبور به این کار می شوید. آنها مدت گارانتیشان را افزایش می دهند و شما هم در رقبات مجبور به افزایش مدت گارانتی می شوید. آنها خدمات اضافه و ویژه ای پیشنهاد می کنند و شما هم مجبور به این کار می شود.
همه اینها هزینه هایی هستند که رقابت، به شما تحمیل می کند. پس بگذارید بحث مهم در رقابت پیروزی سریع بر دشمن(رقیبان) باشد و نه داشتن یک طرح جنگی دراز مدت.
فصل سوم – حمله با استفاده از حیله های جنگی
نکات زیر قسمت هایی از کتاب هنر جنگ است:
- فرماندهی که قادر به کنترل شکیبایی خود نیست، نیروهایش را وادار به حمله ای به مانند رفت و آمد دسته جمعی مورچه ها می کند که نتیجه آن کشته شدن یک سوم نیروهایش است، بدون این که پیروزی بدست آورده باشد. یک فرمانده مدبر نیروهای دشمن را وادار به اطاعت می کند. بدون اینکه جنگی در گرفته باشد.
- این قانون جنگ است. اگر نسبت نیروهای خودی به دشمن 11 به 1 باشد، باید آنها را محاصره کنیم. اگر این نسبت 5 به 1 باشد به آنها حمله می کنیم. اگر 2 به 1 باشد نیروهایمان را به دو بخش تقسیم می کنیم. اگر مساوی باشیم به جنگ ادامه می دهیم. اگر کمی کمتر از آنان باشیم باید از جنگ بپرهیزیم. و اگر شرایط کاملا نابرابری داشتیم بالفاصله از میدان نبرد می گریزیم.
- اگر شما خود و دشمن را بشناسید، از نتایج حاصله از صدها جنگ نباید حراسی داشته باشید. اگر شما خود را بشناسید و لیکن دشمن را نشناسید،برای هر پیروزی که بدست می آورید از رنج یک شکست نیز بی بهره نخواهید بود. اما اگر نه خود را می شناسید و نه دشمن را، در تمام جنگها شکست خواهید خورد.
از این موارد چه نتایجی می گیرید؟ در مورد نکته اول می توان گفت تصرف یک شرکت و استفاده از کارمندان آن بسیار بهتر از نابودی کامل آن است. شما می توانید با ائتلاف و یا زیر مجموعه قرار دادن برخی رقبای شکست خورده خود، علاوه بر احیای آنها، به قدرت خودتان بیفزایید و از توانایی های آنها استفاده کنید.(البته در صورتی که این امکان برایتان وجود داشته باشد)
مورد دوم انتخاب عاقلانه رقیبان را به ما گوش زد می کند. اینکه نباید با شرکت های بسیار بزرگ تر از خود در بیفتیم. چراکه آنان سرمایه، تجربه، نیروی کار و برند بسیار قوی تری از ما دارند و به سادگی می توانند ما را از میدان به در کنند. انتخاب رقیب درست مهمترین نکته در رقابت است.
و در مورد سوم اهمیت داشتن اطلاعات نسبت به رقبا و برنامه هایشان را تذکر می دهد. در رقابت داشتن این اطلاعات به شدت ضروریست.
فصل چهارم – وضعیت های تاکتیکی
سان تزو می گوید: “جنگ آوران با سابقه، ابتدا شرایط شکست دشمن را فراهم می کنند و سپس منتظر فرصت مناسب برای اجرای آن می مانند. نجات خود از شکست در اختیار خودمان است اما شانس شکست دادن آنها در اختیار دشمن است.”
با این اوصاف چیزی که باعث شکست یک طرف از رقابت می شود اشتباه کردن است. اگر هر طرف رقابت با اطلاعات کافی و هوشمندانه برنامه ریزی کرده باشند و به اجرای آن برنامه پایبند باشند، در بدترین شرایط، تنها بر دیگری پیروز نخواهند شد! اما شکست هم نخورده اند. شما با برنامه ریزی مقدمات شکست رقیبتان را آماده می کنید اما این که او به دام بیفتد یا نه به خودش بستگی خواهد داشت.
توجه کنید برای انجام کارهای کوچک انرژی زیادی صرف نکنید. دیدن نور خورشید در روز نیاز به قدرت بینایی خاصی ندارد و جابجا کردن یک برگ، نیازمند نیروی زیادی نیست. آنچه قدیمی ها در اثر تجربه بدست آورده اند این است که یک جنگجوی باهوش، پیروزی در جنگ را به راحتی بدست می آورد. او با اشتباه نکردن جنگ را می برد. اجتناب از اشتباه، قطعیت پیروزی را به همراه دارد و آن به این معناست که دشمن از قبل شسکت خورده است.
یادتان باشد منظور ما از این حرف تعلل و انفعال نیست. منظورمان این نیست که از ترس اشتباه کردن دست به کاری نزنیم. گاهی هیچ کاری نکردن خود بزرگترین اشتباه است. سان تزو می خواهد بگوید که سنجیده عمل کنید و هرگز زمان را از دست ندهید. این چنین است که یک استراتژیست موفق زمانی وارد نبرد می شود که نقشه های طراحی شده او نشانگر پیروزی قطعی است. در صورتی که کسی که مقدر شده است شکست بخورد، ابتدا و بدون برنامه ریزی مبادرت به حمله می کند و انتظار دارد بدون طراحی درست، به پیروزی برسد.
یک رهبر مدبر و دانا اصول اخلاقی را مراعات می کند و شدیدا به انضباط و پیروی از قوانین پایبند است. به همین دلیل است که او قدرت حفظ و کنترل موفقیت ها را دارد.
فصل پنجم – بکار گیری نیروها
داشتن نیروهای بسیار زیاد یا کم در رقابت تاثیر زیادی ندارد. مهم چگونگی آموزش و مساعدت آنهاست. داشتن اطمینان از این که تمامی افراد شرکت با تمام وجود در مقابل سختی های راه مقاومت می کنند و سست نمی شوند بستگی به شما دارد. نیروها بایستی طوری تربیت شده باشند که ایستادگی آنها در مقابل سختی ها و رقبا به راحتی ایستادگی یک سنگ بزرگ در مقابل تخم مرغ باشد. و این هم با آگاهی از چگونگی بهره گیری از نقاط ضعف و قدرت آنها بدست می آید.
فرمانده مدبر و باهوش به انرژی مجموعه نیروها نظر دارد. نه به تک تک افراد. او توانایی انتخاب درست نفرات را دارد و کلیت آنها را مورد استفاده قرار می دهد و از حداکثر انرژی آنها بهره برداری می کند.
فصل ششم – نقاط قوت و ضعف
حمله را از جایی آغاز کنید که دشمن آمادگی دفاع ندارد. فرماندهی یک تهاجم خوب این است که دشمن نداند که از کجا باید دفاع کند و فرماندهی یک تدافع قوی آن است که طرف مقابل نتواند تشخیص دهد که به کجا باید حمله کند. (تمام هنر جنگ در همین دو جمله خالصه می شود.)
باید به هر ترتیبی که می توانید اطلاعات فراوانی در مورد رقبای خود بدست آورید. سپس به دقت نیروهای رقیب را با نیروهای خود مقایسه کنید. به این ترتیب می توانید نقاط قوت خود و نقاط ضعف رقبا را تشخیص دهید.
حال با دانستن این اطلاعات برنامه ریزی و استراتژی طراحی می کنید. این استراتژی تشکیل شده از چندین تاکتیک است. هنگام اجرای هر تاکتیک، بالاترین هدف در خفا نگه داشتن اطلاعات مربوط به تاکتیک بعدی و استراتژی کلی است. بنابراین همه می توانند تاکتیکی که به وسیله آن پیروز می شوید را ببینند. اما آنچه که آنها نمی توانند درک کنند، استراتژی است که این تاکتیکها از آن نشات گرفته اند.
هیچ وقت تاکتیکی را که یک بار شما را به پیروزی رسانده است مجددا مورد استفاده قرار ندهید. اما تلاش کنید که روشهای شما در یک مسیر قانونمند باشد. تاکتیکهای رقابتی و جنگی مثل آب هستند. این قانون طبیعت است که آب همیشه از بالا به پایین سرازیر می گردد. این موضوع در رقابت یک اصل کلی است. راه اجتناب از درگیری با نقاط قوت رقبا، ضربه زدن به نقاط ضعف آنهاست.
کیفیت خوب می تواند نقطه قوت رقیب شما باشد و در عین حال قیمت بالا نقطه ضعفش و در مورد رقیب دیگر می تواند شرایط متفاوتی وجود داشته باشد که برنامه های شما را تحت تاثیر قرار بدهد. قانون کلی را اصل قرار دهید و از تاکتیکهای متفاوت استفاده کنید.
فرم و شکل آب وابسته به زمینی که در آن جریان دارد می باشد. پیروز ی جنگجو در جنگ هم بستگی به دشمنی دارد که با او روبه رو می شود. بنابراین همانطور که آب شکل ثابتی ندارد، شرایط ثابتی هم در رقابت وجود ندارد. کسی که تاکتیکهایش را با توجه به وضعیت دشمن طرح ریزی می کند در جنگ پیروز است.
فصل هفتم – قدرت مانور
تشخیص توانایی های نیروهایمان از مهم ترین عواملی است که در برنامه ریزی و تعیین استراتژی اهمیت فراوانی دارد. یکی از سختی های استراتژی، عبارت است از قرار دادن همه چیز و همه کس در جای صحیح خود و تبدیل گرفتاری ها به نتایج مفید. اگر همه افراد را همیشه آماده باش و مشغول به کار نگه دارید، به مرور زمان انرژی و انگیزه آنها تحلیل رفته و بازدهی کاری آنها کاهش می یابد. بنابراین باید راهی برای استراحت دادن و تشویق نیروهای کار هم پیدا کنید.
سان تزو در هنر جنگ می گوید در زمان فتح، اجازه دهید نیروها هم از غنایم بهره مند شوند تا انگیزه و تلاش بیشتری برای فتوحات دیگر داشته باشند.
این موضوع هم در کسب و کار بسیار مهم است و تعبیر آن این است که اگر شرکت به موفقیتی رسید و فروش خوبی داشت، اجازه دهید کارمندان هم در این سود سهیم باشند و قسمتی از آن را علاوه بر حقوق عادیشان به آنها پرداخت کنید تا خود را جزئی از شرکت بدانند که در سود و زیان آن شریک هستند. در این صورت با تلاش مضاعف ادامه خواهند داد.
فصل هشتم – تغییر تاکتیک ها
در شرایطی که به ناامیدی رسیده اید بایستی به سختی بجنگید. اما این را بدانید مسیرهایی هستند که نباید ادامه داده شوند. دشمنی هست که نباید به آن حمله کرد. در موقعیت هایی نیز نباید مبادرت به مبارزه کنید. همچنین دستوراتی هستند که مدیرکل صادر می کند اما نباید اجرا شوند.
فرماندهی که به مزیت تغییر تاکتیک کاملا آگاه است، به خوبی می داند که چگونه با تاکتیک های انعطاف پذیر نیروهای تحت امر خود را رهبری کند. فرماندهی که آن را نمی داند، اگرچه ممکن است با موقعیت و وضعیت بازار کاملا آشنا باشد، اما او قادر نخواهد بود که آگاهی های خود را از فکر به عمل برساند.
فرماندهی که از هنر تغییر به موقع نقشه ها بی اطلاع است، در استفاده بهینه از نیروهایش ناتوان خواهد بود.
5 اشتباه خطرناک مدیران
5 اشتباه خطرناک در مدیران وجود دارد که می تواند برایشان بسیار گران تمام شود. این اشتباهات عبارتند از:
- بی پروایی بیش از حد که منجربه ورشکستگی می شود.
- ترسویی یک مدیر که باعث می شود شرکت آنها توسط رقبا حذف شود.
- خلق و خوی تند که سبب بی احترامی به خودشان و بی انگیزگی کارمندان می گردد.
- مهربانی و احترام بیش از حد که موجب سواستفاده نیروها می شود.
- نگرانی بیش از حد در مورد نیروها و کارمندان که باعث نگرانی و تشویش خود مدیر می شود.
این پنج گناهی است که اگر از یک مدیر سر بزند رهبری او را در رقابت خراب می کند.
فصل نهم – تحرکات نظامی
در این فصل بیشتر در مورد شرایط جغرافیایی صحبت می شود. مصداق آن را در بازار می توان علاوه بر موقعیت جغرافیایی، مخاطبین هدف هم در نظر گرفت. اگر شما اجناس لوکس و گران قیمتی ارائه می کنید نباید در نقاط فقیرنشین به دنبال مخاطب و بازار خود بگردید. مخاطب اینگونه اجناس معمولا در بین افراد ثروتمندتر خواهند بود. پس در انتخاب منطقه جغرافیایی بازار و مخاطبین، کیفیت و قیمت اجناس و خدمات خود را در نظر بگیرید.
موضوع دوم مورد بررسی در این فصل رفتار با کارمندان است. هرگز نباید پیش از اینکه اشتباهی از آنها سربزند، آنها را مجازات کنید. در قدم اول باید با کارمندان مهربانانه برخورد شود. ضمن این که تحت یک نظم و انضباط سخت و آهنین هم باشند. این یکی از عوامل مهم در دستیابی به پیروزیست. اگر کارمندان به اجرای وظایف خود عادت کرده باشند، نظم و انضباط در سطح قابل قبولی وجود خواهد داشت. اگر مدیر نشان دهد که به نیروهایش اعتماد دارد و همیشه بر پیروی از خط مشی کلی شرکت و اجرای وظایف پافشاری کند، متقابلا از طرف کارمندانش همین طور که او می خواهد عمل می شود.
فصل دهم – طبقه بندی منطقه نبرد
در این فصل باز هم تاکید بر طبقه بندی بازار است. اگر در ارائه محصولی شرکتی پیش از شما وارد عمل شده و برندسازی نموده است، حالا رقابت با او بسیار دشوارتر و نیازمند هزینه بسیار زیادی است. راه عاقلانه تر این است که منطقه مبارزه را تغییر دهید و با ایجاد یک تمایز کوچک بازاری جدید برای خود ایجاد نمایید. بازاری که دست نخورده تر است و به سادگی می توانید مخاطبین را به سمت خود جذب نمایید. تمام حرف کتاب استراتژی اقیانوس آبی هم همین نکته است.
بنابراین توانایی در تخمین قدرت نیروهای رقیب در یک حوزه،کنترل و هدایت کارمندان خود برای پیروزی و محاسبه زیرکانه مشکلات، خطرات و تفاوتها، از مشخصات یک مدیر لایق است.
مدیری که اینها را می داند و اطلاعات خود را در رقابت مورد استفاده قرار می دهد جنگ را خواهد برد. در مقابل کسی که اینها را نمی داند مسلما شکست خواهد خورد.
به کارمندان خود مانند فرزندانتان نگاه کنید. در این صورت آنها گوش به فرمان شما خواهند بود. ارزشی که برای کارمندان قائلید همانند فرزندان دوست داشتنی خودتان باشد.
در نقطه مقابل اگر شما انسان باگذشتی هستید و در عین حال قادر به اعمال قدرت خود نیستید و همچنین بسیار مهربان هستید ولی نمی توانید کاری کنید که دستوراتتان را به اجرا در آورند، مدیر نالایقی هستید. کارمندان خود را لوس و بد تربیت کرده اید و آنها آمادگی هیچ گونه عملیاتی را نخواهند داشت.
فصل یازدهم – انواع منطقه نبرد
در این فصل سان تزو انواع مناطق در جنگ واقعی را مورد بررسی قرار داده است که شاید در ظاهر تناسب چندانی با بازار و کسب و کار در دنیای امروز نداشته باشد. دست کم این طبقه بندی متفاوت خواهد بود. اگر بخواهیم برداشت از این فصل به شما ارائه دهیم خواهیم گفت از پراکندگی نیروهایتان در بازار های مختلف بپرهیزید. سعی کنید تمام توان و تمرکز خود را روی یک نقطه از بازار منعطف کنید و تا در آن به پیروزی نرسیده اید وارد رقابت جدید نشوید.
فصل دوازدهم – آتش بازی
سان تزو به این نکته اشاره می کند که یک مدیر دور اندیش هرگز به خاطر احساسات شخصی (شاید خشم و یا ارضای حس لذت خواهی خود) وارد یک رقابت نمی شود. او تمام جوانب را در نظر می گیرد. دستاوردهایی که اگر پیروز شود، ارزشمند تر است از هزینه ای که برای رسیدن به این پیروزی باید بپردازد. سپس اگر پیشروی برای او امتیاز ایجاد می کند وارد رقابت می شود و در غیر این صورت از چنین رقابت پرهزینه ای کناره گیری می کند.
علاوه بر این در گذشته از حیله ها و ابزار بسیاری برای جنگ استفاده می شده است. ابزاری مثل شمشیر و نیزه، سپر، ارابه، منجنیق، آتش و ….
رقابت در دنیای امروزی هم نیاز به ابزاری دارد که قطعا با ابزار جنگی سالها پیش متفاوت است. این ابزار در کسب و کار و فروش می توانند تبلیغات، بازاریابی حضوری، برندسازی، بازاریابی آنلاین، سئو، اینستاگرام و غیره باشند. به نظر می رسد آتش بازی جنگ ها امروز در بازاریابی اینترنتی نهفته باشد که روز به روز هم گسترده تر و رقابت در آن دشوارتر می گردد.
فصل سیزدهم – استفاده از جاسوسان
صفتی که یک مدیر عاقل و رهبر خوب را موفق به پیروزی می کند و او را از مردم عادی متمایز می سازد، پیشبینی آنچه که ممکن است اتفاق بیفتد، است. و این پیشبینی از دل و جرات به دست نمی آید. از استدلال و تجربیات کسب می شود. اطلاعات از شرایط، برنامه های فعلی و آینده رقباست که می تواند ما را در تعیین استراتژیها و تاکتیک های آینده یاری کند. بدون داشتن این اطلاعات برنامه های ما ناقص و در اکثر مواقع بی نتیجه خواهد بود.
درست مانند یک جنگ که در آن فرماندهان از جاسوسان برای جمع آوری اطلاعات نسبت به تحرکات دشمن استفاده می کنند، مدیران متفکر هم نیاز به دانستن اطلاعات رقبای خود دارند. با این تفاوت که دیگر راه جمع آوری این اطلاعات استفاده از جاسوسان نیست! این مدیران به راحتی از طریق اطلاعات منتشر شده توسط رقبا در سایت هایشان، دیدن تبلیغاتشات و پرس و جوی تلفنی یا حضوری از خود شرکت یا کسانی که با آنها در ارتباط هستند می توانند به اطلاعاتی که نیاز دارند دسترسی پیدا کنند.
امیدواریم از مطالب ارائه شده بهره کامل را برده باشی.
یک پاسخ