این مقاله در ادامه “دروغی به نام قانون جذب” نوشته شده است.
اساتید زیادی از این راه کسب درآمدهای کلانی می کنند و طبیعتا در مقابل منتقدان جبهه می گیرند. نکته جالب در موردشان این است که گاهی آنها یکدیگر را هم قبول ندارند و همه معتقدند دیگری قانون جذب را نفهمیده و خودش آن را بهتر از بقیه می شناسد.
دلیل این اختلافات چیه؟
دیدید زمانی که شخصی دروغی می گوید، بعد مجبور میشود 100 تا دروغ دیگر هم بگوید تا اولی را توجیه کند؟
به قانون جذب هم انتقاداتی وارد شد و برای توجیه آن انتقادات دروغ های دیگری آورده شد و هر استادی به روش خودش آن را توجیه کرد. در نهایت این موضوع باعث به وجود آمدن فرقه های مختلف در آن قانون شد!
برای اینکه بدانید به همه دسته ها اشراف داریم، تمام آنها را بررسی می کنیم تا جای شک و شبهه ای باقی نماند.
اما یک موضوع بین همه آنها مشترک است. در ادامه آن را معرفی میکنیم و مورد بررسی قرار می دهیم تا دیگر کسی توجیهی برای آن نیاورد.
پاسخ به دو سوال زیر مشخص می کند به قانون جذب اعتقاد دارید یا خیر. پس هم به سوالات ما و هم به جوابهای خودتان خوب فکر کنید:
- آیا معتقد هستید وقتی به چیزی فکر می کنید عوامل بیرونی کمکی به ما برای رسیدن به آن می کند؟ آیا از بیرون اتفاقی می افتد؟
- وقتی به چیزی فکر می کنیم آیا می توانیم با ارتعاشات تاثیری در دنیای بیرون بگذاریم؟
تاریخچه قانون جذب
از رالف تراین شروع می کنیم. او یکی از اسطوره های قانون جذب است و اسمش را هم دانشمند گذاشته اند! او دقیقا اشاره می کند جذب یک موضوع کیهانی است. یعنی از زحل و مشتری و اورانوس انتظار یاری دارد!
راندا برن در فیلم راز می گوید ذهن شما می تواند روی هر چیزی در اطراف شما تاثیر بگذارد.
جیمز ردفیلد: انسان و کائنات قدرت جذب از طریق مغناطیس را دارند!
در زمان مطرح شدن قانون جذب، نیویورک نایمز تیتری تحت این عنوان می زند:
“قانون جذب توهم دانش است.”
میبینید؟ اساتید بزرگتر این فرضیه اینگونه در موردش حرف می زنند.
حال از کسانی که جز اساتید کوچکتر “قانون جذب” هستند و از آن دفاع می کنند سوال می کنم.
نظر شما چیست؟
قانون جذب از دیدگاه شما چگونه است؟
از نگاه شما هرچه که باشد جزء شاخه های جدیدی است که به آن اضافه شده.
بنابراین من برای همه فرقه های قانون جذب صحبت می کنم. اگر عوامل بیرونی در تصمیم گیری هایتان کوچکترین مداخله ای دارند و باور دارید فکر شما کوچکترین تاثیری بر عوامل بیرونی دارد شامل این دروغ می شوید. حال اسمش را هرچه که دوست دارید بگذارید.
قانون جذب به عنوان یک دروغ مثل یک اژدها است که رشد کرده، نتوانسته جواب بعضی از سوالات را بدهد و هر بار شخصی پیدا شده که یک سر به آن اضافه کرده و با دروغی دیگر مشکلات قبلی را توجیه کرده و حالا این دروغ به اژدهایی 7 سر تبدیل شده است.
گاهی خود این اساتید هم نسبت به دروغ بودن این فرضیه ناآگاه هستند اما چون حقیقت را نمیدانند سعی در توجیه کاستی های آن دارند.
در مورد شاخه های جذب بعدا صحبت می کنیم. ولی حالا باید به دو سوال جواب بدهیم:
- آیا قانون جذب علم است؟
- آیا اصلا قانون است؟ قانون جذب!
تعریف قانون در علم
در قلمرو علمی هر اتفاق و فرضیه باید مراحلی را طی کند تا به عنوان قانون شناخته شود. مراحل تبدیل شدن یک مشاهده به قانون را بررسی می کنیم.
مشاهده (observation)
مشاهده عینی یا حسی از یک رخداد و ایجاد سوال برای دلیل وقوع آن رخداد. یعنی شما چیزی را می بینید یا حس می کنید، بعد سعی می کنید برای آن یک دلیل بیابید.
فرضیه (hypothesis)
توضیحی به ظاهر منطقی برای تشریح علت وقوع یک معلول یا مشاهده، که نیاز به آزمایش و تایید دارد. علت و معلولی نگاه می کند. لازم است بدانید اصلا فرضیه برای چیزی که امکان تحقیق علمی ندارد مطرح نمی شود.
شواهد و حقایق (Evidence & facts)
فرضیه بر اساس شواهد و حقایق علمی ضریب تایید و اعتبار (validity) خود را بالا می برد. فرضیه باید امکان این را داشته باشد که به صورت تجربی و آزمایشگاهی (Experimental) مورد بررسی قرار بگیرد که یا رد و یا اثباتش کرد.
در مورد یک موضوع ممکن است فرضیه های مختلفی مطرح شود که ضعیف ترین های آنها طی بررسی ها حذف می شوند و یکی به عنوان قوی ترین فرضیه شناخته می شود و اگر آن فرضیه بتواند از چندین بعد از خودش دفاع کند آنگاه ممکن است به نظریه تبدیل شود.
!) گاهی مفاهیم نظریه و فرضیه را حتی در مجامع علمی به صورت جابه جا بکار می برند. اما ما به دنبال مفهوم هستیم و با تعاریف کلی و قابل فهم برای همه، پیش می رویم.
نظریه (Theory)
وقتی مجموعه شواهد و حقایق برای اثبات دلیل منطقی برای یک موضوع زیاد باشد می توان آن را نظریه نامید.
بعد از طی کردن تمام این مراحل آن مشاهده تازه تبدیل به نظریه خواهد شد و هنوز به آن قانون نمی گویند.
انشتین در مورد تئوری نسبیت حرف زد و آن را اثبات کرد. تا به حال هیچ موردی برای نقض آن پیدا نشده و شواهد علمی بسیاری پشتش است ولی باز هم به آن می گویند تئوری و جرات قانون نامیدن آن را ندارند.
قانون جذب در مرحله مشاهده بود که می خواستند برای آن فرضیه بسازند. مثلا من با خودم فکر می کنم اطراف جایی که قصد دارم برای جلسه بروم شلوغ است کاش جای پارک خالی برای من وجود داشته باشد. بعد به آنجا می رونم و از قضا جای پارک هم پیدا می کنم. این یک مشاهده است. حال می خواهم برای آن دلیل بیاورم. این فرضیه را مطرح می کنم که کائنات می توانند مغز مرا بخوانند و به من کمک کنند به چیزی که می خواهم برسم. این موضوع در همان ابتدای کار رد شد اما اساتید جذب آن را از مرحله فرضیه و نظریه عبور دادند و این توهم را مستقیما تبدیل به قانون کردند!!!
قانون
وقتی دیگر هیچ شکی در علت کشف شده برای یک پدیده علمی وجود نداشته باشد می توان آن را قانون نامید.
مثل جاذبه زمین، گردش زمین دور خورشید، قانون نیوتن و…
این قوانین قابل آزمایش و اثبات هستند.
من اگر یک خودکار را در هوا رها کنم به روی زمین می افتد. این کار را هرچند بار که بخواهم تکرار کنم، در هر جای دنیا که باشم انجام دهم نتیجه همیشه یکسان است. اینگونه نیست که یک بار بیفتد و یک بار نیفتد. قانون قانون است.
چگونه شما می گویید “قانون جذب”، در حالی که ممکن است یک بار رخ بدهد و یک بار اتفاق نیفتد و بعد هزاران دروغ و سفسطه بچینید که آنها را توجیه کنید؟
در ادامه مثال هایی برای جا افتادن این موضوع میزنیم.
گربه و کیسه های پاره
مشاهده: فردی از خانه خود خارج می شود و با کیسه های زباله پاره روبه رو می گردد. حال او به دنبال علت پاره شدن کیسه زباله و پخش شدن آن در کوچه می گردد و فرضیه های مختلفی را در ذهن می گذراند.
او فکر می کند شاید این اتفاق کار همسایه باشد اما هرگز در این مرحله نمی تواند آن را اثبات کند و قانونی برای خودش بگذارد مبنی بر اینکه هر وقت زباله ها را بیرون بگذاری، همسایه کیسه های آن را پاره می کند!
فرضیه: در این قسمت فرضیه های مختلفی را ارائه و بررسی می کند. مثلا:
- کیسه زباله را همسایه پاره می کند.
- به دلیل باد و طوفان کیسه ها پاره شده اند.
- گربه ای در جست و جوی غذا، کیسه را پاره کرده است.
- کار کار روباه و سگ است.
حال به بررسی این فرضیه ها می پردازد. از دو طریق می تواند به پاسخ نزدیک و نزدیک تر شود. اول بررسی مستقیم یک فرضیه و دوم پوچ کردن فرضیه های دیگر.
از فرضیه همسایه شروع می کند. چرا باید همسایه کیسه های زباله را پاره کند؟ اگر او این کار را بکند جلوی درب منزل خودش هم کثیف می شود. گذشته از آن 2 ماه پیش همسایه شخص دیگری بود اما کیسه زباله باز هم پاره می شد پس کار همسایه نمی تواند باشد.
در روز های آفتابی هم قبلا این اتفاق افتاده است. پس گزینه باد و طوفان هم حذف می شود.
در این اطراف روباه و سگی وجود ندارد. پس این گزینه هم حذف می گردد.
با این اوصاف احتمال پاره شدن کیسه ها توسط گربه بیشتر است و می توان این فرضیه را به نظریه تبدیل کرد. این گزینه را بیشتر بررسی می کند. جای پای گربه روی زمین است. جای پنجه های او روی کیسه زباله هست. گربه در این منطقه زیاد است و همین طور برای فرضیه اش شواهد بدست می آورد تا آن را تقویت و در نهایت تبدیل به نظریه و قانون کنند. حالا ممکن است به سمت نظریه شدن برود یا نرود.
اما اگر من بخواهم فقط ثابت کنم که کار گربه است، هر دلیل دیگری بیاید، دلیل دیگری برایش می آورم تا آن را رد کنم و این همان تله سفسطه است. و چون کسی نمی تواند دلایل مرا رد کند بنا را بر درستی آن می گذارم.
گربه که مثال خوبی بود و احتمالا درست است.
فرض کنید که من ادعا می کنم که یک غول شبها می آید و کیسه های زباله را پاره می کند! بعد شما از من می خواهید ثابت کنم که غول اینکار را می کند و من در پاسخ به شما بگویم: شما ثابت کنید غول این کار را نمی کند! اینجا به یاد آن جمله معروف راسل بیفتید:
اثبات یک مدعا بر عهده مدعی است نه اثبات عدم آن بر عهده شنونده.
این یعنی قرار نیست من ادعایی بکنم و چون شما نمی توانید عدم آن را اثبات کنید پس این ادعا واقعی است.
ادعای قانون جذب
اول اینکه با توجه به تعاریف، قانون دانستن جذب از نظر علمی اشتباه است.
مشاهده: من دیروز به موضوعی فکر می کردم و امروز با آن روبه رو شدم. مثلا به یک اتومبیل سراتو فکر کردم و می خواهم آن را بخرم. از فردا در خیابان همش سراتو می بینم.
فرضیه: قانون جذبی ها می گویند فکر شما بر جهان بیرون تاثیر گذاشته است و دنیا دارد پاسخ شما رو می دهد. برویم برای اثباتش.
چه دلیلی می توانید بیاورید که به من ثابت کنید که با فکر کردن می توانم به همه چیز برسم؟ خب مسلما نمی شود. اوایل قانون جذب تاکید بر فکر کردن بود اما با وارد شدن این ایرادات به آن همینطور رشد کرد و دلایل صد من یه غاز به آن اضافه شد.
این روند همینطور ادامه پیدا کرده و هر روز موضوع جدیدی مطرح می شود.
تیتر می زنند:” قانون جذب، آنچه به شما نگفته اند”
چرا نگفته اند؟
چون ایراداتی به این فرضیه جذب وارد شد و اساتید تلاش کردند علت آن را پیدا کنند. مغز انسان هم که می تواند برای هر چیزی دلیلی بیاورد و به این ترتیب قانون جذب رشد کرد!
داستان گربه معبد و سفسطه
کاری با درست و غلط بودن داستان نداریم. این داستان برایتان یک تفکر درست و جهتدار ایجاد می کند. خیلی از باور های ما به همین شکل ایجاد شده اند. بریم سراغ داستان:
روزی روزگاری معبدی وجود داشته که مردم برای عبادت به آنجا می رفتند و هنگام عبادت همه پشت سر کاهن اعظم قرار می گرفتند و تمرکز می کردند. هر بار که مردم برای عبادت و تمرکز در معبد جمع می شدند، گربه ای هم وارد می شده و شروع به میو میو کردن می کرده است. از آنجایی که برای عبادت و تمرکز نیاز به سکوت بوده، کاهن اعظم به یکی از مریدان می گوید زمانی که ما عبادت می کنیم این گربه را به ته باغ ببر و به یک درخت ببند تا تمرکز ما را بهم نزند. شاگردش هم همین کار را می کرد. زمان عبادت او را به درخت می بسته و پس از آن بازش می کرده است.
در گذر زمان کاهن بزرگ می میرد و شاگردان جدید وارد معبد می شوند. شاگردان جدید هم که نمی دانستند داستان چیست و چرا هنگام عبادت گربه را به درخت می بندند!
یک نسل می گذرد و دیگر همه فکر می کردند این کار هم جزئی از مراسم است. تا اینکه این گربه هم می میرد.
حالا کسی که پیشوای جدید بود مراسم را اجرا نمی کرد. آخر بدون گربه که نمی شود. سفارش می دهد گربه بیاورند برای معبد!
چند سالی می گذرد و کسی فلسفه آن را نمی دانسته است اما چون فکر می کردند درست است برایش قصه می سازند. برای این سوال که چرا گربه را هنگام عبادت باید به درخت بست دلایل زیادی می آورند. مثلا درخت نماد حیاته یا گربه شومه و دلایل همینطور می توانند ادامه پیدا کنند. و این دلایل آنقدر زیاد می شود که چند سال بعد فردی کتابی قطور در مورد دلایل بستن گربه به درخت هنگام عبادت می نویسد.
از اینجا به بعد اگر کسی این کار را زیر سوال می برد به او می گفتند که تو بیشتر می فهمی یا نویسنده این کتاب قطور؟ برو بخوان و یاد بگیری.
به شباهت این داستان به قانون جذب فکر کنید. دروغ اول به چند دروغ دیگر منتهی شد و چه داستانهایی در مورد جذب ارائه شد؟
مطالبی که ممکن است برای شما مفید باشند: