برای تشخیص و تفکیک ویژگی های افراد موفق با افراد معمولی بهتر است کار را با معنای کلمه موفقیت شروع کنیم. شاید پیش خودتان فکر کنید که معنای واژه موفقیت که واضح است و نیاز به توضیح بیشتر ندارد. اما زمانی که از افراد مختلف بخواهیم موفقیت را تعریف کنند، ممکن است خیلی از آنها در پاسخ به این سؤال وا بمانند و نتوانند آنچه که در ذهن دارند، بیان کنند و یا پاسخ های متفاوتی بدهند.
در واقع همه این افراد درست می گویند. چرا که موفقیت در ذهن هر کس به صورت متفاوتی شکل گرفته و کاملا طبیعی است که این تعاریف تا حدی با هم متفاوت باشند. بنابراین تعریف موفقیت در عین حال که بسیار ساده به نظر می رسد چندان هم کار راحتی نیست.
برای بررسی مسیر موفقیت و ویژگی های افراد موفق باید در کل به یک تعریف یکسان و مشخص برسیم.
تعریف موفقیت
ممکن است موفقیت تنها مربوط به یک جنبه خاص از زندگی باشد. مانند موفقیت مالی، علمی، هنری یا ورزشی. گاهی ممکن است موفقیت را در مقایسه افراد مختلف در آن زمینه خاص در نظر بگیریم.
گاهی مقایسه فرد با خودش را می تواند معیار سنجش موفقیت او قرار داد. باید دید این فرد پیش از این چه بوده و حالا به کجا رسیده است؟ یا اینکه نسبت به دیگران چقدر پیشرفت کرده است؟
گاهی حتی موضوع می تواند پیچیده‌تر باشد. اینکه یک فرد نسبت به قبل پیشرفت کرده، به تنهایی ممکن است دلیل پیروزی و موفقیت او در زندگی نباشد! چون زمانی که به امکانات آن فرد، نگاه می کنیم متوجه می شویم که او می توانسته خیلی خیلی پیشرفت بیشتری داشته باشد و جایگاه امروزش به نسبت این امکانات چندان هم قابل قبول نیست.
در مقابل گاهی فردی را می بینیم که پیشرفت خیلی کمی داشته است. بنابراین ما او را موفق نمی دانیم. اما اگر مطلع شویم چه شرایطی داشته، در چه وضعیتی و بدون امکانات توانسته آن پیشرفتِ هر چند کم را در زندگی داشته باشد، به راحتی می توانیم او را به عنوان فردی موفق بشناسیم.
20 ویژگی افراد موفق
حالا دیدگاه بهتری نسبت به موفقیت داریم و میدانیم موفقیت یک تعریف واحد ندارد و در شرایط مختلف می توان از زوایای متفاوتی به آن نگاه کرد. در ادامه این درس ویژگی های مشترک افراد موفقی که زندگی و دستاوردهای آنها با بیشتر تعاریف بالا همخوانی دارند و مسیر موفقیت را نشان می دهند، با شما در میان می گذارم. تا هم ویژگیهای مشترک افراد موفق در سطح دنیا روشن شود و هم انگیزه لازم برای حرکت و داشتن انضباط فردی را برای شما فراهم کنم. اما قبل از خواندن ادامه مطلب به 2 نکته زیر توجه کن:
- مطالبی که با شما در میان می گذارم در صورتی زندگی شما را تغییر می دهد که به عمل تبدیل شوند. در واقع همانطور که همیشه هم گفتم دانستن یک موضوع و عمل نکردن به آن، برابر است با ندانستن آن!
- 90% درصد حرفامو به زودی فراموش می کنی! لازمه تا زمانی این نکات جزئی از ذهنیت و شخصیت شما بشه، روزانه و هفتگی بخشی ازشونو دوباره بخونی.
بدون حرف بیشتر، برویم سراغ مورد اول.
افراد موفق، افراد قانعی نیستند
این اولین ویژگی متمایز افراد موفق است. آنها به راحتی قانع نمی شوند و زمانی که به یک موفقیت کوچک می رسند دست از تلاش بر نمی دارند و همچنان به تلاش خود ادامه می دهند. البته این موضوع به این معنا نیست که آنها طمع کارند. افراد موفق به کم قانع نمی شوند. آنها می‌دانند که تنها یک بار فرصت زندگی کردن دارند و همینطور از فتح کردن قله های موفقیت پشت سر هم لذت می برند. طوری که انگار می خواهند بدانند در مدتی که زنده هستند چند قله دیگر را می توانند فتح کنند و هر بار آن احساس خوب را در خود ایجاد کنند.
این افراد می خواهند از نهایت پتانسیل های درونی خود استفاده کنند تا در نهایت در آخر عمر شرمنده خودشان نباشند و حسرت فرصت های از دست رفته را نخورند. آنها بلند پرواز هستند. اهداف بزرگی دارند و به اندازه هدف خود تلاش می کنند تا بهای آن را تمام و کمال بپردازند. مقاله “کاریزمای تامی شلبی“در این زمینه حرف های زیادی برای گفتن دارد.
فداکاری برای آینده
افراد موفق داشته های حال حاضر خودشان را فدای آینده می کنند. گاهی آنها چیزهایی را که برای افراد معمولی با ارزش به حساب می آیند فدا می کنند تا به موارد با ارزشتری در آینده برسند.
وقتی افراد عادی به آنها نگاه می کنند از رفتارشان متعجب می شوند. این رفتارها در معادلات آنها نمی گنجد! افراد عادی با خود فکر می کنند که “الان این پولو برای چی پرداخت کرد؟! چرا این پول رو هدر داد؟!”
ولی آن فرد موفق این پول را هدر دادن نمی داند و در واقع او می‌داند که این پول را هزینه چه چیزی می کند. بنابراین بعضی از این معادلات برای افراد عادی قابل درک نیست. افراد موفق راحتی ها و تنبلی های امروز را فدا می کنند و تلاش و زحمت را جایگزینش می نمایند تا بتوانند آینده را بدست بیاورند.
در واقع افراد موفق یک سری از دست دادن ها را باختن نمی دانند و مفهوم از دست دادن با باختن برای آنها بسیار متفاوت است. بنابراین چون می‌دانند در آینده چه چیزی را بدست می آورند به از دست دادن موارد بی ارزش تر در زمان حال رضایت می دهند. آنها به نوعی روی آینده شان سرمایه گذاری می کنند. این است تفاوت افراد موفق و افرای معمولی!
ممکن است زمانی که دارید این مطلب را مطالعه می کنید احساس کنید افراد موفق حال خودشان را فدای آینده می کنند.
بله. افرادی هم هستند که حال خودشان را فدای آینده می کنند. اینها افراد خوشبختی نیستند. ما هم در این مطلب در مورد ویژگی های افراد موفق صحبت می کنیم و نه افراد خوشبخت! چه خوب است که افراد در کنار موفقیت، خوشبخت هم باشند.
یادتان باشد افراد موفقی هم هستند که حال خود را فدای آینده نمی کنند. آنها در کنار لذت بردن از امروز، برنامه ریزی و تلاش برای فردا را هم جزئی از کارهای امروز می‌دانند و از آن هم لذت می برند. گاهی هم نیاز است برای مدتی کوتاه، به خود سخت گرفت و با تمام توان برای رسیدن به آنچه که می خواهیم تلاش کنیم. اگر راهی غیر از این وجود نداشته باشد، بدون غر زدن ادامه بده.
افراد موفق از لذتهای زودگذر آسیب زننده می گذرند
آنها از لذت های زود گذر آسیب زننده می گذرند تا آسیب ناشی از آن در آینده موفقیتشان را برایشان تلخ نکند. افراد موفق واقعی دست به سیگار یا مصرف بیش از حد الکل نمی زنند. آنها می‌دانند در نهایت 20 سال آینده، زمانی که موفق شده اند و می خواهند از موفقیتشان استفاده کنند، آسیب هایی که به ریه و کبد خود زدند آن موفقیت را به کامشان تلخ خواهد کرد. بنابراین بسیار مراقب حرکت هایی که امروز می کنند هستند و به سلامتی خودشان اهمیت می دهند.
افراد موفق برای پول کار نمی کنند
افراد موفق برای پول کار نمی کنند و در واقع پول برای آنها کار می کند. به راحتی افراد زیادی را در جامعه می بینید که صبح تا شب کار می کنند تا پولی بدست بیاورند، اما افراد موفق زندگیشان را به سمتی می برند که پول برایشان کار کند. در واقع آنها روز به روز کارهای فیزیکی خودشان را کمتر می کنند و پول را به خدمت خود می گیرند تا برایشان کار کند.
این جابه جایی بین موقعیت پول و شما یکی از مهم ترین رازهای افراد موفق است.
افراد معمولی تا حد امکان سعی می کنند پول های خود را صرفه جویی کنند و خیلی از کارها را خودشان انجام دهند تا پول از دست ندهند. اما این نگرش در افراد موفق اصلا وجود ندارد.
به عنوان مثال لوله خانه خراب شده و چکه می کند. نگرش یک آدم معمولی این است که خودم دست به کار شوم و آن را درست کنم. این کار یک نیم روز بیشتر زمان نخواهد برد. در یک نصفه روز آن را درست می کنم و دیگر پولی به لوله کش نمی دهم. چون برای این شخص پولی که باید به لوله کش بدهد مبلغ زیادی محسوب می شود. اما یکی فرد موفق حتی اگر کارمند باشد چنین نگرشی ندارد. چون او برای آینده اش برنامه ریزی می کند. این فرد ترجیح می دهد آن پول را از دست بدهد اما 6 ساعت زمانش را حفظ کند تا بتواند در آن 6 ساعت کار مفیدی انجام بدهد. این کار همان سرمایه گذاری روی آینده است.
هشدار: مغزمتفکر باش! یه مغزمتفکر می دونه که شرایط هر کسی با دیگری فرق داره. این فقط یه مثال بود. شاید در زمان حاضر برای تو درست نباشه. خیلی جوون باشی و با تعویض شیر آب یه کار جدید یاد بگیری. دست کم بهتر از پرسه زدن توو اینستاگرامه! شایدم این مثال کاملا در موردت صادق باشه و لازم باشه وقتتو صرف مسائل حاشیه ای نکنی. قضاوت بین این 2 به تو بستگی داره. حواستو جم کن دوست من.
این موضوع یک نگرش هست و هر قدر افراد موفق در زندگی خود موفق تر می شوند، این نگرش را بیشتر و بیشتر می توان در زندگی آنها دید.
شاید این کار در ابتدای موفقیت چندان کار عاقلانه ای نباشد. درست است اما افراد موفق در زندگی اولویت بندی دارند و به مرور زمان برای انجام برخی کارها از دیگران کمک می گیرند و یا نیرو استخدام می کنند و همینطور یکی یکی از کارهایی که خودشان به صورت فیزیکی انجام می دادند کم می کنند.
افراد موفق ساعات بیشتری از دیگران فکر می کنند
شاید به نظر بیاید که این افراد کار فیزیکی خیلی کمی دارند اما ساعات فکر کردنشان خیلی زیاد است. مغز هم انرژی بسیار زیادی مصرف می کند. بنابراین گاهی اوقات بر اثر فکر کردن زیاد واقعا خسته می شوند. درست مثل کسی که در معدن کار کرده است. گاهی فکر کردن مانند کلنگ زدن (!) خسته کننده می شود و تمام جسم آن فرد را درگیر می کند.
با توجه به مورد قبلی آنها کارهای فیزیکی خود را کمتر می کنند و در نتیجه ساعات فکر کردنشان بیشتر و بیشتر می شود. اگر در زندگی متوجه شدید که از ساعات کار فیزیکیتان کم شده و بیشتر فکر می کنید، پا در مسیر موفقیت گذاشته اید.
افراد موفق شکست را جزئی از روند موفقیت می‌دانند
یک فرد عادی اینگونه فکر می کند: ” دو تا راه وجود داره. یکی از مسیرها به موفقیت می رسه و اون یکی به شکست!” بنابراین زمانی که یک فرد عادی شکست می خورد، آن شکست را پایان کاری که شروع کرده است می داند. اما افراد موفق شکست را جزئی از مسیر می دانند.
افراد موفق در طول مسیر انتظار شکست را دارند و اصلا اسمش را شکست نمی گذارند و آن را تجربه می دانند. اما زمانی که با شکست روبه رو می شوند، آن را می پذیرند و به مسیر خود ادامه می دهند. آنها پذیرفته اند که مسیر موفقیت پر است از این چالشها، شکست ها و گره ها. یک فرد موفق زمانی که در مسیر خود با مشکلاتی رو به رو می شود، اصلا متعجب نمی شود. او می داند که موفقیت یعنی برطرف کردن چالش ها و باز کردن گره ها. او پیش از شروع کارش می داند که مسیری پر از چالش در پیش دارد. بنابراین انتظار آن را هم خواهد داشت.
با دیدن مشکلات، ناراحت و منصرف نمی شود بلکه خود را برای دست و پنجه نرم کردن با آنها و پیروزی آماده کرده است. آنها این مشکلات در مسیر خود را سرعتگیر و دست اندازهایی می بینند که جزئی از جاده است. با کمی تمرکز و کم کردن سرعت به هر شکلی که هست از آن عبور می کنند.
اما یک انسان معمولی زندگی را بدون چالش جدی می داند و اگر در طول مسیر با مشکلی روبه رو شد و شکست خورد، فکر می کند مسیر را کاملا اشتباه آمده، منصرف می شود و باز می گردد.
پس این موضوع را همیشه به یاد داشته باشید و در زندگی با هر مشکلی که روبه رو شدید بدانید که ما مسیر بدون گره نداریم. این وظیفه و رسالت ماست تا این مشکلات را از سر راه برداریم.
روحیه مبارزه طلبی و جنگ جویی
افراد موفق روحیه مبارزه طلب و جنگجو دارند و از بی رقیب بودن خیلی خوشحال نمی شوند! درک این موضوع برای افراد معمولی کمی مشکل است و این حرف برایشان بیشتر شبیه به شعار است. اما انسان های موفق واقعا چنین نگرشی دارند.
برای درک بهتر این موضوع شطرنج بازی را در نظر بگیرید که خیلی حرفه ای بازی می کند. اما زمانی که هیچ رقیب قدرتمندی نداشته باشد، اصلا انگیزه ای برای بازی ندارد.
زمانی که سر و کله یک رقیب گردن کلفت در مسیر افراد موفق پیدا می شود، آنها خوشحال می شوند و آماده اند تا خودشان را در رقابت با او قوی تر کنند. گویی با ورود آن رقیب، یک مبارزه و تفریح جدید بدست آورده اند. بلاخره فردی پیدا شده که می تواند با او رقابت کند و بازی را از این حالت کسالت بار خارج کند.
همان طور که گفتم درک این دیدگاه برای بسیاری از افراد دشوار است. این موضوع مثل رفتار بوکسور های حرفه ای می ماند. آنها از کتک خوردن خوششان می آید! اگر مدتی تمرین نکنند و کتک نخورند، بدنشان درد می گیرد! اما درک چنین موضوعی برای افراد دیگر بسیار سخت است.
افرادی عادی همانطور که نمی توانند بفهند چرا یک بوکسور کتک خوردن را دوست دارد، نمی توانند درک کند که یک فرد موفق چگونه می تواند با پیدا شدن یک رقیب قدرتمند خوشحال باشد. آنها این روحیه مبارزه طلبی را درک نمی کنند.
افراد موفق جسارت بالایی دارند
جمله معروفی وجود دارد که می گوید:” ثروت پشت دیوار جسارت و لیاقت است. هر اندازه که جرئت از دست دادن دارید به همان اندازه لیاقت بدست آوردن خواهید داشت.”
کسی که وارد میدان می شود آماده هر اتفاقی خواهد بود. او ریسک شکست خوردن، باختن پول، اعتبار، انرژی و زمان را پذیرفته، بنابراین زمانی که به موفقیت می رسد لذت خیلی زیادی از آن می برد.
در چنین شرایطی افرادی که از بیرونِ گود به او نگاه می کنند ممکن است خودشان را لایق داشتن آن موفقیت و امکاناتی که آن شخص بدست آورده است، بدانند. اما باید خدمت این افراد بگوییم که پذیرفتن یک زندگی معمولی برای شما ساده بوده است و شما روی یک زندگی ساده و معمولی و بدون خطر، برای بدست آوردن چیزی ارزشمندتر ریسک نکرده اید! دلیل آن هم ترس از دست دادن همان چیزی است که دارید.
بنابراین افراد موفق به صفر و صد نزدیک ترند. یعنی این دوستان اینگونه فکر می کنند:” برای من چندان فرقی نمی کنه که یه زندگی معمولی داشته باشم یا یه زندگی سطح پایین! اما بین یک زندگی معمولی و یک زندگی با ثروت زیاد تفاوت خیلی زیادی وجود داره.” (در اینجا ثروت را یکی از ملاک های موفقیت در نظر گرفته ایم اما میتواند لزوما چنین نباشد.)
البته یک موضوع بسیار مهم را فراموش نکنید. امروزه علمی تحت عنوان محاسبه ریسک در دنیا به وجود آمده که میزان خطر، دستاورد در صورت پیروزی، ضرر در صورت شکست را بررسی می کند، عواملی که ممکن است باعث شکست شود را شناسایی می کند و در صورت امکان آنها را حذف و یا محدود می نماید. در نهایت با توجه به شرایط برای ریسک کردن یا نکردن تصمیم گرفته می شود. پس منظور ما در این بخش این نیست که موفقها بی گدار به آب می زنند تا آنچه که دارند را هم از دست بدهند.
ریسک پذیری یک ویژگی بسیار خوب است اما باید کاملا حساب شده انجام شود. افراد موفق واقعی کسانی هستند که روی چیزی که دارند درست ریسک می کنند و خیلی از شانسهای باخت را کاهش می دهند.
پیروی از چارچوب های رفتاری خاص
آنها در زندگی خود قواعد و چارچوبهایی دارند که تحت هیچ شرایطی از خطوط قرمز آنها عبور نمی کنند.
افراد موفق نگاه خاصی به درخواست های دیگران دارند و حتی در انتخاب لباس هایشان، در مهمانی ها و سمینارهایی که شرکت می کنند، همینطور افرادی که با آنها در ارتباط هستند، از قوانین خاصی پیروی می کنند. این قوانین می تواند شامل موارد بسیار زیادی شوند که مهمترین آنها داشتن انضباط فردی و لایف استایل خاص است. در این درس برای طولانی نشدن مطلب از مطرح کردن این قوانین صرفه نظر می کنم.
افراد موفق وقتشان را غنیمت می شمارند
این مورد یکی از ویژگی های بارز افراد موفق است. آنها زمان خود را بسیار با ارزش می‌دانند و نهایت استفاده را از آن می برند. آنها می‌دانند همه انسانها 24 ساعت زمان دارند که 7 ساعت از آن را خوابند و تنها سرمایه ای که وجود دارد همین 17 ساعت باقی مانده است. بنابراین سعی می کنند از آن نهایت استفاده را ببرند.
کمتر میبینید که افراد موفق در مهمانی ها و دورهمی های ساده دیده شوند. نمی گوییم که به هیچ مهمانی نمی روند اما مانند بقیه هم نیستند و به هر قراری پاسخ مثبت نمی دهند. تنها ممکن است چند بار در سال در مناسبت های خاص دیده شوند و این موضوع برای آنها چندان مهم نیست. چون آنها در حال موفق شدن هستند و می‌دانند که دوست اول و آخرشان، همین موفقیتهایشان خواهد بود.
زمان آنها در فضای مجازی برای دیدن اخبار زرد و مسائل طنز و فان تلف نمی شود و شاید به اندازه یک دهم بقیه از این موارد استفاده بکنند و به راحتی از آنها می گذرند. اما ممکن است افراد عادی در همین اینستاگرام قفل شوند و برای دیدن یک سری مطالب خاص مانند طنز، سرگرمی و حاشیه زندگی سلبریتی ها ساعتها زمان خود را از دست بدهند.
بنابراین اگر جزء افرادی هستید که زمان زیادی را در اینستاگرام سپری می کنید، باید زنگ خطر را برای خودتان به صدا در بیاورید و بدانید که بزرگترین سرمایه تان که همان وقتتان است را دارید از دست می دهید.
شما کمتر انسان موفقی را می توانید پیدا کنید که اطلاعات زیادی در مورد زندگی دیگران داشته باشد. این دیگران می تواند افراد مشهور و یا دوستان و بستگان آنها باشند. چون آنها به اندازه کافی سرگرم زندگی خودشان هستند و وقتی برای سرک کشیدن به زندگی دیگران را ندارند.
افراد موفق همیشه در حال یادگیری هستند
آنها دائما در حال یادگیری و آموزش هستند و هر اندازه بیشتر موفق می شوند، نیاز خودشان را به آموزش بیشتر می بینند. بر خلاف آنها افراد ناموفق همیشه فکر می کنند همه چیز را می‌دانند. یکی از تفاوت های اساسی آدم های موفق و ناموفق هم همین است.
افراد موفق دائما در حال خواندن کتاب های مفید و رفتن از این سمینار به آن سمینار و گرفتن مشاوره از افراد دانا هستند. آنها حتی دانستن یک کلمه بیشتر را تضمین کننده موفقیت خودشان می‌دانند و هرقدر موفق تر می شوند عطش آنها برای یادگیری بیشتر می شود.
چیزی که افراد فقیر از آن فقیر هستند همین یادگیری است. در واقع آنها هم از نظر مالی فقیر هستند و هم از نظر فکری. یکی از ابعاد فقر فکری یعنی همین که فرد احساس کند نیازی به یادگیری ندارد و آموزش موضوع مزخرفی است که دیگران می خواهند از این راه کسب درآمد کنند و جیب آنها را خالی نمایند.
البته این نکته می توانید برای شما که به دنبال یادگیری هستید یک امتیاز مثبت به حساب بیاید. اگر قرار باشد که همه اهمیت مطالعه و آموزش را بدانند دیگر فرقی بین افراد وجود نخواهد داشت. به این موضوع با عینک خوشبینی نگاه کنید و پر قدرت به مسیر خود ادامه دهید.
نکته دیگر این است که افراد باید از درون به این نتیجه برسند که نیاز به آموزش دارند تا بسیاری از موارد را بفهمند. اصرار بیش از حد به آنها نتیجه ای نخواهد داشت. این افراد از دانستن، بیشتر اذیت می شوند تا ندانستن.
وظیفه انسانی ما این است که تا حد امکان افراد ناآگاه را به سمت مسیر درست هدایت کنیم. اما شاید بهتر باشد در مقابل کسانی که حرف های ما را اصلا درک نمی کنند و در مقابل فهمیدن به شدت مقاوم هستند، وقت خود را تلف نکنیم! آنها را به حال خود بگذارید. شاید روزی خودشان به این نتیجه برسند که باید برای دانستن و یادگیری تلاش کنند.
کسی که نمی فهد به آموزش نیاز دارد، همان کسی است که موفق نیست.
در نهایت افرادی که موفق هستند مدام کارهای جدید می کنند و مرتب درهای جدید برویشان باز می شود که پشت آن پر از سوال است. باز کردن یک در همان موفقیت است. زمانی که دری را باز می کنید، چندین معما، ندانسته و درِ دیگر درمقابلتان قرار می گیرد و نیاز به یادگیری را بیشتر احساس می کنید. تا زمانی که دری را باز نکرده باشید سوالات پشت آن را هم نمیبینید و تصور می کنید تمام آنچه که باید بدانید را می‌دانید.
بنابراین تصور نکنید که هر قدر موفقتر می شوید و بیشتر می‌دانید از حجم ندانسته هایتان کم می شود.
خیر، اینگونه نیست و فقط با پیشروی، به حجم ندانسته هایی که از وجودشان اطلاع پیدا می کنید اضافه می شود! در واقع تفاوت بین فرد دانا و فرد نادان این است که آن شخص دانا، می‌داند که چه چیزهایی را نمی داند! و فرد نادان اصلا نمی داند که چه چیزهایی را نمی داند.
در تایید این موضوع می توان فردِ دانشمندی همچون ابوعلی سینا را مثال زد که سرشار از هوش و ذکاوت بود تا آنجا که کتابهای او حتی پس از گذشت سالها هنوز هم در برخی جوامع پیشرفته در حال تدریس است. ابوعلی سینا در پایان عمر فروتنانه اعتراف می کند “تا بدانجا رسید دانش من، که بدانم همی که نادانم.”
آن کس که بداند و بداند که بداند اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند آگاه نمایید که بس خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند
افراد موفق احساس بازنشستگی ندارند
با وجود اینکه شاید این افراد در عمل بازنشسته باشند اما هرگز احساس بازنشستگی نمی کنند. منظور ما از بازنشستگی این است که فرد برای خودش درآمد غیر فعالی ایجاد کرده و دیگر نیازی به سر کار رفتن ندارد. یعنی اگر تا پایان عمر هم کار نکند منبع درآمدی دارد تا از طریق آن بتواند زندگی خود را اداره نماید و به آزادی مالی رسیده است.
افراد موفق معمولا خیلی زود می توانند این شرایط را برای خود ایجاد کنند اما در حالی که عملا بازنشسته هستند، احساس بازنشستگی نمی کنند و همچنان در حال فعالیت هستند. علت این موضوع این است که آنها به موفقیت اعتیاد پیدا کرده اند!
همانگونه که ممکن است شخصی به مواد مخدر اعتیاد پیدا کند، این احتمال هم وجود دارد که افراد موفق به موفقیت معتاد شوند. باید بدانید که این موضوع از نظر مباحث نوروساینس هم به‌صورت علمی قابل اثبات است. با موفقیت، هورمون هایی مثل دوپامین و اکسیتوسین در مغز ترشح می شوند و به مرور زمان فرد به موفقیت اعتیاد پیدا می کند و اگر موفق نشود، حتی شاید دچار افسردگی بشود!
افراد موفق برای روابط ارزش زیادی قائلند
آنها می‌دانند که یکی از مهمترین عوامل در موفقیت روابط است و همیشه ارتباط خودشان را با دیگران حفظ می کنند. منظور روابطی است که این افراد احساس می کنند می تواند برای آنها ثروت آفرین باشد. آنها فهمیده اند که اصل ثروت یعنی ارتباط و اعتبار.
یکی از مواردی که در پست قبلی بررسی کردیم این بود که افراد موفق را نمی توانید زیاد در مهمانی ها پیدا کنید. شاید در ذهن شما این دو ویژگی در تضاد باشند. اما اینگونه نیست. افراد موفق روابط کاری و دوستانه خود را با اشخاصی که می توانند در مسیر موفقیت کمکشان کنند، در چارچوبهای خاص خودشان حفظ می کنند. آنها اتفاقا ارتباطات اجتماعی خیلی خوب و وسیعی دارند و با همه هم می توانند به خوبی ارتباط برقرار کنند و این موضوع با وقت تلف کردن بسیار متفاوت است.
افراد موفق دائما درحال بروز شدن هستند
این ویژگی تا حدودی به اشتیاق آنها برای یادگیری و آموزش هم ارتباط دارد. اما منظور ما در این بخش اطلاع از تکنولوژی های جدید است. این ویژگی به خصوص در حال حاضر که سرعت تغییرات بسیار زیاد شده، می تواند آنها را با سرعت بیشتری به اهدافشان برساند. افراد موفقی که امروز موفق می شوند (و نه افراد موفق 50 سال پیش) همیشه بروز هستند.
این افراد به دنبال این هستند که اگر ابزار جدیدی به‌وجود آمد جزء نفرات اولی باشند که از آن برای پیشرفت در مسیر خود استفاده می کنند. بنابراین آنها همیشه آپدیت هستند و معمولا سردم داره آن موضوع خاص در بیزنس خودشان هستند و دیگران از آنها تقلید می کنند. در واقع آنها سدشکن می شوند و آن ابزار جدید را می آورند و استفاده وسیعی از آن می کنند و موفق می شوند، بعد زمانی که دیگر دیر شده، رقبا موفقیت او را میبینند و آنها هم از این شخص موفق دنباله روی می کنند. اما هرگز به نتیجه ای که او رسیده نخواهند رسید و همیشه عقب هستند.
می‌دانید که اگر فردی منبعی از ثروت را پیدا کند، آن منبع را تا جایی که می تواند غارت می کند و نهایت استفاده را از آن می برد. 😀 در نتیجه چیزی برای دیگران باقی نمی ماند.
پس دائما بروز بودن را جزء ویژگی های افراد موفق بدانید و سعی کنید خودتان را به این مساله نزدیک کنید.
معمولا ترسی از دادن اطلاعات به دیگران ندارند
افراد موفق معمولا و نه همیشه ترسی از صحبت کردن برای دیگران و در اختیار قرار دادن اطلاعات خود ندارند. البته بعضی از افراد موفق هم هستند که می ترسند رمز و راز موفقیت خودشان را برای دیگران بازگو کنند.
اما افراد موفق واقعی به دلیل این که بسیار خلاق و باهوش هستند، ترسی از دادن اطلاعاتی که تا به حال داشته اند ندارند. چون در طول زندگی آنها آنقدر روش های جدید و خلاقانه به کار می برند و راکد نمی مانند، احساس نمی کنند که کسی ممکن است بیاید و رقیب آنها شود.
حال به نظر شما علت قرار دادن اطلاعات در اختیار دیگران و بازگو کردن آنها چیست؟
علت این است که با بازگو کردن آنچه اتفاق افتاده، آنها دوباره دچار آن حس خوبی می شوند که در زمان موفقیت داشتند. این هم دوباره همان مساله فیزیولوژیکی مغز است. زمانی که افراد موفق از موفقیت و روشهای خودشان صحبت می کنند، گویی یک بار دیگر آن اتفاقات تکرار می شود و دوباره آن هورمونها در مغزشان به‌وجود می آیند و همان احساس خوب مجددا شکل می گیرد.
به همین دلیل زمانی که از یک فرد موفق می خواهند از موفقیت هایش صحبت کند، او با حرارت شروع به حرف زدن می کند. شاید شما در آن لحظه فکر کنید که چفدر آن فرد آدم خوبی است که همه اطلاعاتش را در اختیار دیگران قرار می دهد. ما هم نمی خواهیم خوب بودن او را زیر سوال ببریم. اما بخشی از این اشتیاق صحبت کردن به احساسات درونی خود آن شخص مربوط می شود. او با بازگو کردن اطلاعات حال خودش را بهتر می کند و به نوعی در حال تفریح کردن است!
افراد موفق تقسیم کارها را به خوبی انجام می دهند
آنها به خوبی می توانند تیم سازی کنند و کارها را بین افراد تیم تقسیم نمایند. زمانی که افراد موفق بیزنسی را راه‌اندازی می کنند و مجموعه ای را جمع می کنند، افراد نابغه را بر سر کار می گذارند. شاید گاهی هم شکست بخورند و اشتباه کنند. اما آنقدر می گردند تا بهترین فرد را در موقعیت مناسب شغلی قرار دهند تا آن شخص کارش را به‌صورت خودکار انجام دهد.
انسان های موفق یاد گرفته اند که قرار نیست خودشان در تمام امور دخالت کنند. آنها برون سپاری ها را خوب یاد گرفته اند و فهمیده اند که باید در خیلی از کارها شخصی را انتخاب کنند که از خودشان بهتر کار می کند. آنها موفقیت خود را دلیل بر این نمی دانند که شخص دیگری نمی تواند در کاری بهتر از خودشان باشد. بنابراین آنها به راحتی از افراد توانا استفاده می کنند.
آنها در مجموعه های خود از افرادی استفاده می کنند که از خودشان بهتر هستند و زمانی که آن فرد را پیدا کردند احساس خیلی خوشایندی خواهند داشت. اما تا زمانی که نیرویی در کارشان وجود داشته باشد که احساس کنند از خودشان ضعیف تر است، احساس موفقیت ندارند.
افراد موفق معمولا برنامه ریزی روزانه دارند
آنها معمولا (و نه همیشه) می‌دانند که قرار است فردا به ترتیب چه کارهایی را انجام دهند و لیست کارهای خود را همراه با اولویت بندی از شب قبل آماده می کنند. بنابراین هر روز که بیدار می شوند می‌دانند که باید چه کاری انجام دهند و سر در گم نمی شوند.
افراد موفق توانایی نه گفتن دارند
همینطور که پیشرفت بیشتری می کنند و بزرگ و بزرگ‌تر می شوند، پیشنهادهای بیشتری هم به آنها می شود. اما بله گفتن آنها کمتر می شود.
همچنان که شما پیشرفت بیشتری می کنید و موفق تر از قبل هستید، مانند یک آهنربا می شوید و افراد بیشتری را به سمت خود جذب می کنید. زمانی که دیده می شوید، افراد برای سرمایه گذاری، مشاوره گرفتن و همکاری به سمت شما می آیند. اگر قرار باشد به همه آنها بله بگویید زمانتان را از دست می دهید. درنتیجه دوباره روی سیکل منفی می افتید.
پس باید بدانید در صورت موفقیت قرار نیست به اندازه گذشته به پیشنهادهای مختلف پاسخ مثبت بدهید و اتفاقا باید توانایی نه گفتن به خیلی از آنها را داشته باشید تا در زمان صرفه جویی کنید.
چه بسا افراد موفقی که در زمان کوتاهی به موفقیت رسیدند، اما با بله گفتن به بیشتر پیشنهادها، زمان خود را از دست داده اند و مجددا به جایگاه اولیه شان باز گشته اند.
موفقها برای لذت، تفریح و سلامتی وقت می گذارند
باز هم نه همیشه اما معمولا اینگونه است. یعنی زمان استراحت، ورزش، کنار خانواده بودنشان مشخص است و به سلامت جسمی و روحی خود و خانواده شان اهمیت زیادی می دهند.
تا جایی این زمان برایشان مهم است که بعضی از این افراد زمانی که در کنار خانواده یا در حال تفریح هستند پاسخ تماسهای کاری را نمی دهند. حتی اگر با این کار بهترین معامله و پول زیادی را از دست بدهند از آن تایم نمی گذرند. چون آنها می‌دانند که بخش بزرگی از سرمایه هر فرد خانواده است و اگر ضربه ای از طرف خانواده بخورند هزاران معامله اینچنینی هم نمی تواند آن را جبران کند.
مثلا اگر به اندازه کافی برای بازی و تربیت فرزند خود وقت نگذارید و تمام زمان و انرژی خود را صرف کار و جمع‌آوری ثروت کنید، ممکن است در چند سال آینده چندین میلیارد سرمایه بدست آورید. ولی ناگهان بچه ای را وارد جامعه می کنید که با صرف تمام آن پولها هم نمی توانید او را سر به راه کنید و به احتمال زیاد آن فرد هر سرمایه ای هم بدست آورده اید، به باد می دهد.
پس زمان گذاشتن برای خانواده بسیار ارزشمند است و نباید از آن غافل شد. چه بسا همان فرزندی که به اندازه کافی برای تربیت و آموزشش زمان گذاشتید، در آینده تمام آن معاملات وسوسه انگیزِ از دست رفته را جبران کند.
اما چون این کار در واقع یک سرمایه گذاری بلند مدت است و به چشم نمی آید، خیلی ها از آن غافل می شوند.
افراد موفق به تهدیدها به شکل فرصت نگاه می کنند
به محض این که اتفاق به ظاهر بدی می افتد و افراد دیگر بهم می ریزند، موفقها با نگرش خاص خود به دنبال فرصت هستند. آنها در رویارویی به بحران ها اینگونه فکر می کنند که یک فرصت جدید ایجاد شده و من باید آن فرصت را پیدا کنم. این موضوع در آنها به‌صورت یک نگرش در آمده که البته به موضوع خلاقیت هم ارتباط پیدا می کند.
در این مورد مطالعه “ماتریس سوات (اتاق جنگ)” را به شما توصیه می کنم.
این هم از 20 ویژگی افراد موفق که آنها را از مردم عادی متمایز می کند.
شما چه ویژگی دیگری را از افراد موفق می شناسید؟ چه چیزی آنها را در نظر شما از افراد عادی متمایز می کند؟
مغزمتفکر باشید و بدرخشید…
