فهرست مطالب

فهرست مطالب

ما چه کسانی هستم؟

من مغز متفکر هستم و تیم بزرگی منو در ارائه آموزش های علمی به شما کمک می کنه.

تیم مغز متفکر متشکل از واحدهای تحقیق و توسعه، سئو و تولید محتوا، برنامه نویسان تکنیکال، گرافیست، دانشجویان، محققان و اساتید دانشگاهی معتبر می باشد که در زمینه های توسعه فردی، روانشناسی و روابط عاطفی، سرمایه گذاری و مدیریت سرمایه، بیزنس و فروش، سئو و دیجیتال مارکتینگ فعال هستند.

محتوای مغز متفکر

کلیه محتوای ارائه شده در مغزمتفکر بر اساس واقعیات عینی، تجربه عملی و تحقیقات علمی دانشگاه های معتبر ارائه می شوند و یکی از اهداف مهم تیم ما مبارزه و عبور از ناآگاهی، خرافات و شبه علم است که موجب گمراهی افراد بسیاری در همه زمان ها شده است. بی شک آگاهی قدم اول برای پیشرفت کشورمان و هم وطنانمان است. مغزمتفکر در محتوای ارائه شده بسیار حساسیت به خرج می دهد. این محتوا از منابع بسیار معتبر، دانشگاه های مطرح در سطح جهانی، نظریات افراد علمی معتبر و پیشگامان آن زمینه و همچنین تحقیق و تفکر افراد فرهیخته و جوان تیم تهیه و تنظیم می شوند. هریک از دروس ارائه شده بارها و بارها مرور و گاهی توسط اساتید معتبر بررسی و تایید می شوند. بنابراین ما ادعا داریم محتوایی بکر در سطح جهانی را ارائه می کنیم.

چرا محتوای متنی بخوانم؟

سوال اول اینکه چرا باید بخوانم و چرا ما هم مانند بسیاری از مجموعه های دیگر فیلم و پادکست تولید نکردیم؟ خب البته شاید روزی تصمیم بگیریم محتوای ویدیویی و صوتی هم داشته باشیم اما این موضوع هرگز ارزش محتوای نگارش شده را از بین نمی برد. محتوایی که در قالب متن در اختیار تو قرار می گیرد مزایای بسیار زیادی دارد که در ادامه به چند مورد آن اشاره می کنم:

  • تو با دیدین یا شنیدن یه دوره ویدیویی یا صوتی 20 ساعته میتوانی تا حدودی نکته برداری کنی اما حتما مطالبی جا می مانند. زمانی که قصد مرور کامل داشته باشی مجبوری دوباره 20 ساعت زمان بذاری و آن فایل را بازبینی کنی اما در فایل متنی به راحتی میتوانی مرور کنی و زمان خیلی کمتری از تو خواهد گرفت.
  • محتوای متنی به سادگی قابل تغییر و آپدیت است در حالی که محتوای ویدیویی دوباره باید ضبط شود و بسیاری از مدرسان این کار صرفه نظر می کنند.
  • در محتوای متنی حرف اضافی و حشو کمتر دیده می شود.
  • در فایل صوتی و ویدیویی شاید برخی مطالب جا بمانند اما در محتوای متنی هیچ اصلی ناگفته باقی نمی ماند و اگر هم موردی باشد به سادگی اضافه می شود.
  • معمولا زمانی که محتوای متنی میخوانی بیشتر تمرکزت بر مطالبیست که یاد می گیری اما در زمان گوش دادن به محتوای صوتی و تصویری احتمال حواس پرتی بیشتر است. رانندگی می کنی، بازی می کنی، با دوستانت صحبت می کنی و…
  • تولید محتوای متنی کم هزینه تر هست و ما می توانیم محتوای بسیار ارزشمندی رو با قیمت کمتر در اختیار شما قرار بدیم و مطمئن باشیم افرادی که به دنبال پیشرفت و توسعه هستند و در ابتدای راه قرار دارن توانایی تهیه این محتوای ارزشمند را دارند.

باز هم یاداوری می کنم، محتوای ویدیویی و صوتی ارزش خودشان را دارند و اتفاقا بسیار هم مفید هستند اما این موضوع اهمیت محتوای متنی را کاهش نمی دهد.

و اما موضوع دومی که باید به آن توجه کنی…

روند آموزش

یادت باشد که نه آموزش هایی که از مغز متفکر می گیری و نه هیچ آموزش دیگری به یکباره نتیجه نمی دهد. مخصوصا در موضوعاتی که ما اینجا به آنها می پردازیم. بنابراین تو باید با اهداف و مسائلی که مربوط به شخصیت و توانایی های فردی توست و برایت اهمیت دارند، همیشه درگیر باشی. یقه شان را محکم گرفته و حتی یک لحظه رها نکنی تا کاملا رام تو شوند. پس باید به صورت مداوم این مطالب را مرور کنی. اگر قرار باشد که مثلا یک درس یا دوره شخصیت تو را به 5 سطح بالاتر برساند، با یکبار مطالعه شاید نیم سطح بالاتر بروی. برای پیشرفت بیشتر لازم است دوباره مطالب را تکرار و تمرین کنی تا جزئی از وجود تو بشوند.

یادت باشد زمانی که یک محتوای را برای بار دوم و سوم میخوانی، برداشت های به مراتب عمیق تری از موضوع خواهی داشت. بنابراین پیشنهاد می کنم صفحات مهم و مفید برای خودت را بوک مارک کن تا بعد به راحتی بتوانی آنها را مرور کنی.

رسالت مغز متفکر

ما متفکر بودن و یادگیری مداوم را مانند یک دین، روش زندگی خود می‌دانیم و سعی می کنیم تا حد امکان بر جامعه خود تاثیر مثبت بگذاریم. هدف ما این است که افراد باهوش و مستعد را به یک مغزمتفکر تبدیل کنیم تا تاثیر مثبت آن، هم برشرایط اقتصادی کشور نمود داشته باشد و هم بر شرایط فرهنگی و نگرش مردم ما به زندگی. چرا که ما در این کشور، سرنوشت خودمان را با هم شریک هستیم. بنابراین دانایی و توانایی هموطنانمان، نمود مستقیم بر زندگی تک تک ما خواهد داشت.

امیدواریم که خداوند آنقدر مارا دوست داشته باشد که مجرای رساندن روزی و حال خوب به شما باشیم.

ما در مغزمتفکر رسالت خود را اینگونه دنبال می کنیم:

ارائه آموزش و اطلاعات بسیار ارزشمند برای کمک به رشد ذهنیت، شخصیت و مهارت، تا شما را در مسیر پیشرفت روزافزون در تمامی ابعاد زندگی حرفه ای، شخصی، خانوادگی و حتی ورزشتان یاری کنیم.

ما قصد داریم شخصیتمان را درون خانواده مغزمتفکر جلا بدهیم و به فرد بهتری در جامعه تبدیل شویم.

شما در صفحه “درباره ما” مغزمتفکر هستید. حداقلِ آنچه که باید درباره من و دوستانم می‌دانستید به شما گفتم. اما حالا می خواهم دیوار بین ما و شما را بردارم و زمانی که قرار است از “درباره ما” حرف بزنم، تو را هم جزئی از گروهمان بدانم.

دوست من، لطفا تمام تلاش خودت را بکن تا به هر قیمتی به یک مغزمتفکر تبدیل شوی. می دانی چرا؟

دو دلیل محکم، ضرورت متفکر بودن ما را روشن می کنند.

دلیل اول برای مغزمتفکر بودن

هر قاعده و قانونی فقط در بعضی مواقع درست است و در شرایط دیگر حتی می تواند به ضرر ما تمام شود. درست مانند دارویی که در یک بیماری می تواند درمان و در بیماری دیگر تشدید کننده حال بد باشد!

مثلا زمانی ویدیویی از مهران مدیری وایرال شد که ایشان در کلیپ اشاره به این موضوع داشتند که نیازی به توضیح دادن نیست و شما هر کجا که بیشتر توضیح بدهید بیشتر ضعیف می شوید و بیشتر ضرر می کنید. احتمالا این ویدیو را دیده باشید.

آیا این قاعده همیشه درست است؟ ما قرار است که مغزمتفکر و آدم حسابی باشیم پس با در نظر گرفتن شرایط، تصمیم گیری می کنیم. ممکن است برخی مواقع واقعا همینطور باشد اما نه همیشه. چه روابط کاری، خانوادگی و عاطفی می توانستند با حرف زدن و توضیح دادن حفظ شوند و نشدند. توضیحی که نه از سر ضعف، بلکه نشانه قدرت بود.

دلیل دوم برای مغز متفکر بودن

ما هر روز در زندگی با تصمیمات مختلفی روبه رو هستیم. برای تصمیم گیری 3 راه داریم:

  1. دست به دامان بخت و اقبال شویم و بدون پشتوانه تصمیمی بگیریم یا از دیگران تقلید کنیم و امیدوار باشیم که شانس یارمان باشد. در این صورت بیشتر مواقع سقوط آزاد را تجربه می کنیم، آن هم بدون محافظ جان! این راهی است که اکثرافراد پیش می گیرند.
  2. دسته دوم کمی وضعیتشان بهتر است. آنها مطالعه می کنند، آموزش می بینند و مشورت می کنند. شانس این گروه برای رسیدن به نتیجه بالاتر از دسته اول است اما باز هم در بعضی مواقع شکست می خورند! چون آنها هم مغزمتفکر نیستند.
  3. اما تو می توانی مغزمتفکر باشی و خودت اطلاعات کافی را بدست بیاوری، آموزش ببینی و در نهایت با توجه به شرایط خودت و اهدافت، بهترین تصمیم را که مختص خود توست بگیری. به این ترتیب بیشترین شانس را برای رسیدن به آنچه که می خواهی داری.

حالا فرض کن ما مغزمتفکر نیستیم. اما آنقدرها هم از دنیا بیخبر نباشیم که در دسته اول قرار بگیریم.

حالا چند سؤال از افرادی که در دسته دوم هستند می پرسم:

؟) افرادی که ما از آنها آموزش می بینیم چه کسانی هستند؟

؟) منابعشان چیست؟ و آیا این منابع تمامی نکات را پوشش می دهند؟

؟) چقدر از زندگی، توانایی ها و شرایط شما خبر دارند؟

درباره هر موضوعی که بخواهید آموزش ببینید، نقاط تاریکی وجود دارند که هنوز کشف نشده اند، پس حتما منابع ناقص خواهند بود. به فرض اگر هم منابع کامل باشند، آیا کسی که با او مشورت می کنید یا از او آموزش می گیرید همه منابع را مطالعه کرده است؟ اجازه بدهید اینگونه فرض کنیم که او همه منابع را مطالعه کرده است. در نهایت با تفکر، باورها و ارزشهای خودش و از دیدگاه خودش این منابع را می بیند، تحلیل و نتیجه گیری کرده، به تو انتقال می دهد.

او هرگز نمی تواند ارزشها و اولویت بندیهایی یکسانی با تو داشته باشد. هرگز نمی تواند به اندازه تو از شرایط زندگی تو خبر داشته باشد. هر قدر هم که سعی کنی تمام موارد را به او انتقال دهی، باز هم نکاتی جا می ماند.

تازه اینها درباره موارد خاصی هستند که فقط برای تو اتفاق افتاده و فقط تو باید در موردشان تصمیم گیری کنی. اگر موضوع فراتر از تو باشد چه می کنی؟ با یک مثال موضوع را برایت روشن می کنم.

گاهی بازار بورس یا دلار یا یکی دیگر از بازارهای سرمایه گذاری، داغ داغ می شود. همه از هم سبقت می گیرند تا پول بیشتری را وارد این بازار سرمایه گذاری کنند. (با افرادی که رانت دارد کاری نداریم.)

در چنین شرایطی در تصمیم گیری افراد به 3 دسته تقسیم می شوند.

دسته اول پیج های شلوغ اینستاگرامی و شایعات را دنبال می کنند و هر سهامی که آنها پیشنهاد کنند را می خرند. می‌دانیم که عده زیادی این کار را می کردند و در نهایت بخش زیادی از سرمایه خود را باختند! در آینده هم همینطور خواهد بود.  این یک مسیر اشتباه است.

مسیر اشتباه بعدی مربوط به دسته دوم می شود. آنها آموزش می بینند و با توجه به قوانینی که به آنها گفته می شود، عمل می کنند. آسیب و ضرر این گروه کمتر است اما آنها هم شکست می خورند. چرا؟

قانون کلی دنیا این است که اگر کاری را که همه انجام می دهند، تو هم انجام بدهی احتمالا شکست می خوری. در بورس عده زیادی می بازند تا عده کمی برنده باشند. در جام جهانی همه نمی توانند قهرمان شوند. اگه بخواهی برنده باشی، باید حتما رقیبت را شکست بدهی. همه نمی توانند در دانشگاه دولتی درس بخوانند. اگر بخواهی آنجا باشی، باید رقبای زیادی را کنار بزنی و از صندلی دانشگاه دولتی محروم کنی. متأسفانه در این دنیا پیروزی یک نفر به معنای شکست عده زیادی خواهد بود. تو دوست داری در کدام دسته باشی؟ گروه کوچک پیروز یا افراد بی شمار شکست خورده؟

آیا اگر تو هم همان کاری را که آنها می کنند تکرار کنی می توانی برنده باشی؟

به مثال خودمان بازگردیم. قوانینی و اصولی که در کلاسهای بورس آموزش داده می شود را همه افرادی که به دنبال آموزش هستند می‌دانند. البته تعداد افرادی که در گروه دوم هستند خیلی کمتر از دسته اول می شود. به هر حال از یک فیلتر بزرگ عبور کردند و شانس موفقیت بیشتری دارند. اما یک نقطه ضعف در رقابت افراد این گروه با هم وجود دارد. همه آنها مشابه هم و بر اساس اصول تکراری تحلیل و اقدام می کنند. دلیل شکست گروه دوم هم همین است.

حالا گروه سوم که مغزمتفکر هستند. آنها اطلاعات لازم را از منابع معتبر جمع‌آوری می کنند. آموزشهای لازم را به دقت می بیننند و تجزیه و تحلیل می کنند. آنها قوانینی را برای خودشان وضع می کنند که مختص به آنهاست. با در نظر گرفتن توان مالی، قدرت ریسک پذیری، هوش و ذکاوت و شرایطشان، قوانین خودشان را وضع و از آن پیروی می کنند و با مرور زمان و کسب تجربه و دانش بیشتر این قوانین محکم تر می شوند.

بینگو!!

این گروه در صورتی که درست کارشان را انجام بدهند، برندگان این شرط بندی بزرگ خواهند بود.

برای رسیدن به این مرحله چه باید کرد؟

رهبر باش

یک رهبر یا یک ژنرال را تصور کنید. چگونه تصمیم گیری می کند؟

 او برای موفق شدن مسلما نیاز دارد که یک مغزمتفکر باشد تا بتواند با شواهد و اطلاعات درست، در زمان مناسب و مستقل از هر شخص دیگری بهترین تصمیم را بگیرد.

تو رهبر زندگی خودت هستی. برای پیروزی چه می کنی؟

باید بدانی همه ما مدیر (ژنرال) زندگی خودمان هستیم. معمولا منظور از مدیریت، مدیریت کسب و کار است. اما حتی اگر صاحب کسب و کاری نباشیم که بخواهیم آن را مدیریت کنیم، مدیریت زمان، سرمایه مالی، زندگی، خانواده و روابطمان را بر عهده داریم. ضعف در شخصیت، تفکر استراتژیک، منطق و همچنین نداشتن دانش کافی، همه این موارد را تحت تاثیر خودش قرار می دهد.

پیشرفت  یا شکست هر رابطه، خانواده، پروژه، کسب و کار یا سرمایه گذاری مستقیما وابسته به قدرت مدیریت آن است. مدیریت در دوران بحران، مدیریت احساس و هیجانات، مدیریت مالی در رکود و رونق، مدیریت منابع انسانی، حفظ و ارتقا کیفیت کالا و خدمات و در نهایت برند سازی و فروشِ تنها با علم بر موقعیت فعلی، اجرای برنامه ای دقیق ، توسعه فردی، همگام بودن با تغییرات عصر حاضر و استفاده از امکاناتِ ایجاد شده میسر می شود.

گذشته از این در مورد شرایط اقتصادی و مالی باید بدانید که فعالیت در عرصه کسب و کار و سرمایه گذاری هنوز در ایران بسیار محدود است و بخش اعظمی از آن ناشی از عدم اطلاع و نداشتن دانش کافی مدیران و صاحبان کسب و کارهاست.

حرف آخر مغزمتفکر

با وجود مشکلات فراوان، حضور یک فرد زیرک و مدبر اوضاع را دگرگون می کند.  گروه ما با شعار “یک مغز متفکر همه چیز را تغییر می دهد” و ایمان به اینکه همیشه روش بهتری هم وجود دارد در تلاش است با یادگیریِ مداومِ روش های بروز و مؤثر و آموزش آنها، در حد توان خود در رشد کشور سهیم باشیم.

پیشنهاد ما به شما این است که به شرایط موجود راضی نشوید. با تلاش مستمر و هوشمندانه شانس بیشتری برای رسیدن به نتیجه مطلوبتان خواهید داشت چراکه رقبای شما ناامید شده و در فکر توسعه شخصیت خود نیستند! پس آرامش خود را حفظ کنید و یک مغز متفکر باشید.
فراموش نکنید که یک مغز متفکر همه چیز را تغییر می دهد…