ما زمان و هزینه زیادی را صرف جمع آوری اطلاعات و تحلیل آنها می کنیم. سپس با توجه به نتایج بدست آمده استراتژی را برای پیشبرد اهداف خود تعیین می کنیم و بعد شروع به اجرایی کردن آن استراتژی می کنیم. اما بعد می بینیم که تمام تلاش های ما بی نتیجه بوده و استراتژی ما بی اثر است. به نظر شما چرا برخی از استراتژی ها ناکارآمد می شوند؟ چه عواملی می توانند سبب شکست استراتژیها شوند؟
در ادامه 6 مورد از این عوامل را با هم مورد بررسی قرار می دهیم.
دنباله روی از روش های گذشتگان
یکی از مهم ترین دلایل شکست یک استراتژی دنباله روی کورکورانه از روش استراتژیست ها و مدیران قبلی است. این روش ها یا بهتر بگوییم فرمولها ممکن است توسط استراتژیست های بزرگ دنیا ارائه شده باشند اما لزومی ندارد که آنها هنوز هم کارآمد باشند و یا حداقل در صنعت شما تاثیر گذار باشند. این فرمولها می توانند الهام بخش باشند اما خط مشی ما را تعیین نمی کنند!
فراموش نکنید که استراتژی سنت نیست، بلکه سنت شکنی است. بنابراین مدل های اصلی را یاد بگیرید، روش ها، اصول و مبانی آنها را به خوبی فرا بگیرید، عوامل تاثیر گذار را شناسایی کنید و سپس با تشکیل اتاق فکر (این اتاق فکر می تواند تنها از یک عضو یعنی خود شما تشکیل شده باشد) و همینطور مشاوره و مشورت با افراد آگاه، سعی در تدوین یک استراتژی درست برای کسب و کار خود داشته باشید.
بی توجهی به زمان
دنیای امروز به سرعت در حال تغییر است. اگر زندگی مردم را 2000 سال پیش با 1000 سال قبل مقایسه کنیم، تفاوت چندانی در زندگی آنها نمی بینیم. اما زندگی امروز ما با 10 سال گذشته تفاوت زیادی دارد. این موضوع به وضوح سرعت تغییرات در عصر ما را نشان می دهد.
در بسیاری از صنایع، زمان نقش بسیار تعیین کننده ای دارد. بنابراین با در نظر گرفتن این فاکتور تعیین کننده، باید جمع آوری اطلاعات، تحلیل، تعیین استراتژی و اجرایی کردن آن را به حداقل زمان ممکن برسانیم و در غیر این صورت در همان پله اول یعنی جمع آوری اطلاعات، بنای شکست استراتژی ما نهاده می شود. چرا که با گذشت زمان زیاد، آن اطلاعات جمع آوری شده اعتبار خود را از دست می دهند و ما بر اساس اطلاعات اشتباه، برنامه ریزی می کنیم. بنابراین توجه به زمان می تواند از شکست استراتژی ما جلوگیری کند.
بی توجهی به حرکات رقبا
اگر به رفتارهای رقبا بی توجه باشید شکست استراتژی خود را رغم زده اید. دنیای امروز علاوه بر تغییرات سریع، ارتباطات آسان را هم به وجود آورده است. رقبای شما به سرعت از عملکرد شما با خبر می شوند و ممکن است اقدامی بر علیه آن انجام دهند و یا با اقدام مشابه، مزیت شما را از بین ببرند.
مثلا اگر تصمیم گرفته باشید قیمت ها را کاهش دهید و یا برند یا محصول خاصی را وارد کشور کنید، آنها هم متقابلا قیمتشان را کاهش دهند و آن محصول را وارد کنند. یا ممکن است بدون اینکه آنها بخواهند به استراتژی شما عکس العمل نشان دهند، برنامه هایشان به گونه ای باشد که عملا استراتژی شما را بی اثر کند.
بنابراین رقابت در دنیای کسب و کار مانند بازی شطرنج است و اگر از حرکات رقیب خود غافل بمانید ممکن است زمانی به خود بیایید که دیگر دیر شده باشد.
بی توجهی به عوامل انسانی
اگر مدیر شرکت بزرگی هستید باید همیشه در تعیین استراتژی، منافع کارمندان خود را نیز در نظر بگیرید. فراموش نکنید که در نهایت آنها هستند که باید این برنامه ها را اجرا کنند. شما به پیشبرد اهداف کلی شرکت فکر می کنید در حالی که کارمندان به اهداف خود فکر می کنند و این موضوع کاملا طبیعی است. بنابر این بی توجهی به شرایط و منافعِ منابع انسانی، می تواند مسبب ناکارآمدی استراتژی شما باشد.
انعطاف پذیر نبودن استراتژی
استراتژی برای پیشرفت شرکت تدوین می شود اما باید خودش هم قابلیت تغییر مسیر و بهبود را داشته باشد. استراتژی ها معمولا در چند مرحله انجام می شوند. در هر مرحله باید فیدبک های اجرای آن مرحله ارزیابی و با نتایج مورد انتظار مقایسه شوند. اگر نتایج بدست آمده با آنچه انتظار می رفت تفاوت زیادی داشت، باید فکر برای اصلاح استراتژی در پیش گرفته شده کرد و به این ترتیب بازدهی برنامه های ما بالا می رود.
پنهان کاری و اطلاعات نادرست
برخی مواقع مدیران به دلیل ترس از افشای اطلاعات، در زمان مشاوره و یا در اتاق فکر با همکاران خود، از ارائه اطلاعات درست خودداری می کنند و یا حتی اطلاعات اشتباه می دهند. سپس در خلوت خود سعی می کنند نظرات داده شده را با اطلاعات درست تطابق دهند و به نتیجه واحدی برسند و در بیشتر مواقع هم اینگونه نمی شود. داشتن اطلاعات درست از ارکان اصلی برای تعیین استراتژی است.
شما چه عوامل دیگری را می شناسید که موجب ناکارآمدی استراتژی های تدوین شده کسب و کار می شود؟